تاريخ و زمان
پنجشنبه 9 فروردين 1403  
  جستجو
  بازديدها
تعداد بازديد از سايت: 1011624
تعداد بازديد اين بخش: 11005
در امروز: 239
اين بخش امروز: 5

  داستان
آموزش داستان نويسي 40

سه خط اصلي داستاني
همه ي داستانها براساس سه خط اصلي داستاني نوشته مي شوند، اما هر كدام از اين سه خط گنجايش فنون و ساختارهاي مختلف داستان نويسي را دارند. به علاوه به راحتي مي توان آنها را از هم تشخيص داد: انسان برضد خودش، انسان برضد انسان و انسان بر ضد طبيعت.
انسان برضد خودش: در اين نوع خط داستاني، مشكل اساسي جسمي، عاطفي يا ذهني شخصيت اصلي باعث مي شود تا وي نتواند خوشبخت يا موفق شود و يا به محبوب / محبوبه اش برسد: مثلاً شخصيت، بيماري كودك آزاري دارد يا از آتش زدن كليساها لذت مي برد.

مثال: مردي نقشه اي مي خرد تا گنج دزدان دريايي را كه در جايي از سواحل گولد آفريقا دفن شده است پيدا كند. كرد با اينكه مي داند زنش در تلاش است تا او را بكشد، و ممكن است گنجي در كار نباشد، همسرش را نيز همراه خود مي برد.

انسان بر ضد انسان: در اين حالت انسان درگير با عشق نافرجام، دشمن، ازدواج مصيبت زا، كارفرماي ظالم، ديكتاتور يا در حال فرار از دست آدمكشي ديوانه است.

مثال: دو برادر و يك خواهر در كشوري كه ديكتاتور ديوانه اي بر آن حكومت مي كند زندگي مي كنند. آنها براي عوض كردن سرنوشتشان، از اين كشور مي گريزند. و براي نجات مردم ستمديده شان سلاح مي خرند و ارتش تشكيل مي دهند.

انسان بر ضد طبيعت: در اين نوع داستان انسان درگير با توفان، زلزله، طاعون، خشكسالي، حيوانات وحشي يا تصادم ناگهاني زمين با ستاره ها يا سياره هاست.

مثال: بيماري عجيب و كشنده اي در ميان مردم بومي قبيله اي گمنام در افريقا شايع شده است. هيأتي مذهبي – پزشكي به آن منطقه اعزام مي شود تا به آنها تا زماني كه سُرُمي كشف شود و آنها در برابر بيماري مصونيت پيدا كنند، كمك كند.

داستان كليِ تك تك رمانهاي بالا، گنجايش كافي براي تركيب با دو طرح ديگر را نيز دارد. اگر نويسنده دو يا هر سه ي آنها را با هم تركيب كند، ديگر هيچگاه در ايجاد رابطه ها و خلق وضعيتهاي داستاني در نمي ماند. به علاوه مي تواند از همه ي شگردها و فنون داستان نويسي نيز استفاده كند.

اگر نويسنده از دو داستان كلي بالا (انسان بر ضد انسان و انسان بر ضد طبيعت) استفاده كند، بايد آنها را به تناوب به كار بگيرد؛ طوري كه هر بار يكي از آنها در داستان برجسته تر شود.

مثال: دو برادر و يك خواهر هنگام فرار از دستِ قواي دولتي، با حيواناتي وحشي رو در رو مي شوند. آنها از راه دريا فرار مي كنند و به خانواده اي كه به جستجوي گنج مخفي آمده اند مي پيوندند. و بعد هنگام مواجهه با توفان در دريا يكي از برادرها عاشقِ زنِ جوينده ي گنج مي شود. آنها مي فهمند كه در محلِ گنج مخفي، بيماري عجيبي شايع شده است. به ساحل مي روند و به هيأتي مذهبي – پزشكي بر مي خورند. هيأت از آنها مي خواهد تا به كمك هم بوميها را در برابر بيماريشان واكسينه كنند. جوينده ي گنج براي اينكه همسرش از برادرش كه عاشقِ اوست دور باشد، با خانواده اش همراه هيأت پزشكي مي رود، اما خواهر و دو برادر به جستجويِ گنج مخفي مي روند.

نويسنده ابتدا داستان «انسان بر ضدِ انسان» و سپس داستان «انسان بر ضد طبيعت» را در طرح داستان برجسته مي كند تا با كمك عنصر طبيعت كاري كند كه شخصيتها همواره با حوادث درگير باشند. و بعد مجدداً به داستان، «انسان عليه انسان» مي پردازد تا تأثير فشار روحي و خطرها را بر روي افراد و روابط آنها نشان دهد.

و باز اگر نويسنده هر سه داستان كلي را با هم بياميزد و به كار گيرد، بايد متناوباً هر بار از يكي از آنها به عنوان داستانِ اصلي و از دو تاي ديگر به عنوانِ داستانهايِ فرعي استفاده كند. بدين معني كه بايد هر بار كه خط داستاني حاكم بر رمان به نقطه ي پاياني خود رسيد، يكي از دو خط داستاني و فرعي ديگر، جايِ آن را بگيرد و داستان اصلي شود.

مثال: جوينده ي گنج آدم ترسويي است اما سعي مي كند شجاع باشد. زنش نيز آدم سرد مزاجي است. يكي از برادرها حريص و عاشق پيشه است و قصد دارد گنج را بدزدد. برادر ديگر وطن پرستي افراطي است كه آرزو دارد ديكتاور بعدي شود.... پسر جوينده ي گنج نيز بسيار چاق است و نمي تواند جلويِ پرخوري اش را بگيرد.

اگر نويسنده از هر سه خط داستاني در رمانش استفاده كند و هر بار يك در ميان «طرحِ شخصيت»، سلسله مصايب طبيعي و طرح «روابط توأم با درگيري اشخاص» را به كرا گيرد، ديگر نبايد نگران به دست آوردنِ مصالح كافي براي مطالعه ي طبيعت انساني و خلق موقعيتها باشد.

شيري را مجبور كنيد دائم در تعقيب توله سگي دستاموز كه تنگي نفس دارد باشد، و بعد خواهيد ديد كه فقط بي سوادها رمان شما را نمي خوانند.



نقايص رمانتان را توجيه نكنيد
وقتي نويسنده اي كه اثري منتشر نكرده، رمان خود را پس از تكميل، بازنويسي مي كند، به نحوي عجيب سركش مي شود و از تصحيح نقايصي كه مربوط به سه نوع از عناصر داستاني است و در پيشنويس همه ي رمانها وجود دارد سرباز مي زند:

1. محتوايي كه نويسنده به جاي اينكه آن را در صحنه اي تصوير كند، در گفتگو آورده است،
2. صحنه هاي طولاني كه يك تأثير يا نكته نمايشي بيشتر ندارند و مي توان آنها را از طريق روايت يا گفتگو تعريف كرد و
3. درون نگري هاي طولاني كه توأم با بحث و جدل است. 

نويسنده در ابتدا با بي رحمي و بي طرفي كامل شروع به حك و اصلاحِ متن داستانش مي كند. چون در ابتدا – اگر چه با اكراه – دوست دارد داستانش را حك و اصلاح كند. اما وقتي به ارزيابي نكات اصلاحي ادامه مي دهد، كم كم نسبت به جرح و تعديل آن بي ميل، و بعد ملاحظه كار مي شود و شروع به توجيه نقايص اثرش مي كند، اولين و دم دست ترين «توجيه درست» اين است كه بگويد:

«شايد دارم با معيارهاي فني يي كه بر اثرم تحميل مي كنم مته به خشخاش مي گذارم. خيلي از رمانهاي پرفروش ضعيفتر از اثر من هستند و نقايص كارشان خيلي بيشتر از نقايص رمان من است. آره، مي توانم صدتايشان را اسم ببرم.»

نويسنده اي كه تاكنون اثري چاپ نكرده، در اين مورد اغراق نمي كند. سه نوع نقصي كه قبلاً ذكر كرديم در بسياري از رمانهاي قديم و جديد پرفروش هست. البته مي توان علت اين سهل انگاري و سرسري نويي نويسندگان را توضيح داد. اكثر ناشران كاري به كيفيت اثر داستاني ندارند. بلكه هدفشان تجارت است نه هنر. اگر چه اين حكم مطلق نيست. ناشراني هم هستند كه هنوز داستان برايشان مهم است. اما تعدادشان زياد نيست. نوشتن معيارهاي فنيِ عام و ارزشمند داستان نويسي را رعايت كنند و اهميتي به آثار چاپ شده و شهرت و پولي كه آثار متوسط ولي پرفروش براي نويسندگانشان به ارمغان آورده اند، ندهند. 



ويژگيهاي معلم خوب
معلم داستان نويسي شما بايد پنج ويژگي زير را داشته باشد:

1. بايد مطمئن شد كه من، خودبيني و غرور او به حدي نيست كه شما را به حساب نياورد. چون شما قرار است چيزي بياموزيد نه اينكه مطيع حكمفرمايي ظالم باشيد.

2. از معلمي كه نمي تواند بي طرف باشد و همه ي نوشته ها را بر طبق سليقه يا به نفع خود نقد و بررسي مي كند بپرهيزيد. معلم خوب بايد شيوه هاي نويسندگي يي را پيشنهاد كند كه شما بتوانيد به كمك آن و بر طبق معيارهاي بينش خلاق خود، چيزي را كه خود مي خواهيد بنويسيد. سليقه ي شخصي آموزگار شما ارزشي براي شما ندارد بلكه نگرشهاي نقادانه ي او (چه با آنها موافق باشد و چه نباشد) بايد بي طرفانه باشد و بر بينش شما تأثير بگذارد.

3. از معلمي كه ديگران را مسخره، تحقير و دلسرد و معلم متملقي كه بيش از حد شما را تحسين مي كند يا هميشه شيفته ي نوشته هاي شماست نيز بپرهيزيد. چون كار شما آنقدرها بد يا خوب نشده است. بنابراين هر دو نوع معلم بي كفايت و گمراه كننده هستند.

4. معلم بايد نويسنده اي حرفه اي باشد كه از راه خلق و انتشار آثاري با اشكال متفاوت امرار معاش مي كند. چون نويسنده اي كه با فنون مختلف داستان نويسي آشناست. خيلي خوب مي تواند آثار متنوع و با سبكهاي مختلف هنرجويان خود را رازيابي كند.

5. از معلماني كه مجاني درس مي دهند نيز اجتناب كنيد. چون اين نوع معلمها يا آدمهاي خود بزرگ بيني هستند كه به تعريف و تمجيد ديگران احتياج دارند و يا سخاوتمنداني احمق هستند. هنر جويان بايد بهاي آموزشي را كه مي بينند بپردازند تا دقيقتر گوش و سخت تر كار كنند.

لزومي ندارد به معلمتان عشق بورزيد يا از او متنفر باشيد، فقط اگر مي خواهيد چيزي بياموزيد به او احترام بگذاريد. 



منبع: تبيان


تعداد بازديد اين صفحه: 173
خانه | بازگشت | ksguest (ksguest)

طراحی، پیاده سازی و اجرا توسط شبکه ملی مدارس ایران ( رشد )

www.roshd.ir Powered By Sigma ITID.