تاريخ و زمان
پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403  
  جستجو
  بازديدها
تعداد بازديد از سايت: 1033220
تعداد بازديد اين بخش: 11359
در امروز: 222
اين بخش امروز: 5

  داستان
آموزش داستان نويسي 10

مزيت استفاده از چند زاويه ديد
برتري چند زاويه‏ ديد (زاويه ديد شخصيت‏هاي مختلف) بر زاويه ديد اول شخص مفرد (من راوي) در اين است كه نويسنده مي‏تواند از كانون توجهي سيار استفاده كند. در زاويه ديد اول شخص ما فقط تصورات و اطلاعات راوي را در باره شخصيت‏هاي ديگر، مي‏دانيم. به علاوه راوي فقط مي‏تواند اتفاق‏هايي را كه مي‏بيند بيان كند و آنچه را كه نمي‏بيند فقط حدس بزند. با به كارگيري چند زاويه ديد مي‏توان شخصيت‏ها را از طريق واكنش‏هايشان بيشتر كاويد. و باز همزمان شاهد اعمال شخصيت‏هاي مختلف در مكان‏هاي متفاوت بود و داستان را با استفاده از نمايش شخصيت‏هاي جامع و متعدد ديگر، با تنوعي بيشتر بسط داد. راوي اول شخص صرفاً مي‏تواند افكار و احساساتش را افشا كند و واكنش ديگران را حدس بزند. اما استفاده از زاويه‏هاي متعدد امكاني است تا با آن ذهن خود آگاه چند شخصيت را در صحنه‏اي واحد، بكاويم. و چون كانون توجه، سيار است، مي‏توانيم به راحتي از شخصيتي به شخصيت ديگر بپردازيم.

زاويه ديد اول شخص: زنم خيلي مهربان شده بود. غذا را آماده كرده و روي ميز چيده بود. بعد از دعواي مفصل ديشب عجيب بود. شايد اصولاً زن‏ها آدم‏هاي عجيبي باشند. به كابينت تكيه داده بود و لبخند مي‏زد. اما كمي دستپاچه بود و دائم دستش را به پشتش مي‏برد. گفتم: «چيه؟ بنشين.» گفت: «هيچ چيز، پشتم كمي درد مي‏كند.»

زاويه ديد سوم شخص: زن سعي مي‏كرد با مهرباني رفتار كند. غذا را آماده كرده و روي ميز چيده بود. اما كمي دستپاچه بود. در حالي كه به كابينت آشپزخانه تكيه داده بود فكر كرد: يعني چاقو را مي‏بيند؟ مرد از اينكه غذا مرتب و منظم روي ميز چيده شده بود، ذوق زده شده بود. رفتار زنش كمي غيرعادي بود و هي دستش را به پشتش مي‏برد. فكر كرد: «حتماً از دعواي ديشب خجلت زده است و هديه‏اي را كه برايم خريده، پشتش قايم كرده.» گفت: «چيه؟ بنشين.»

زاويه ديد اول شخص صميمانه‏تر و متمركزتر است اما زاويه ديدهاي متعدد داستان را با تنوع بيشتري پيش مي‏برد و ذهن هشيار شخصيت‏هاي بيشتري را مي‏كاود. به علاوه در اين شيوه محدوديت مكاني نيز نداريم. 


رجوع به گذشته در برابر يادآوري:
رجوع به گذشته، بازگشتي به قبل و بيان صحنه كاملي از زندگي گذشته شخصيت است. اما يادآوري نكته‏اي گذراست كه يك لحظه به ذهن خود آگاه شخصيت خطور مي‏كند. رجوع به گذشته، شخصيت را كاملاً از حال به گذشته مي‏برد. اما يادآوري لحظاتي شخصيت را به ياد گذشته مي‏اندازد اما او را به گذشته منتقل نمي‏كند. خواننده رجوع به گذشته، به يادش مي‏ماند اما يادآوري آنقدر زود‏گذر است كه تاثيري ماندگار بر ذهن خواننده نمي‏گذارد.

داستان: زن آوازه خوان سيار كليسا ضمن سفرش به سرتاسر كشور با قماربازي آشنا مي‏شود و تحت تاثير وسوسه‏هاي او قرار گرفته، پيشش مي‏ماند... اما وجدانش همواره عذابش مي‏دهد. 

رجوع به گذشته: زن آوازه‏خوان تنهاست و مرد مشغول قماربازي است نويسنده به زندگي گذشته زن رجوع مي‏كند. زن در دفتر كشيش است. كشيش به او هشدار مي‏دهد كه: «مردها سعي مي‏كنند براي عياشي و تمايلات پستشان با تو طرح دوستي بريزند.» و او احتمال چنين پيشآمدي را نمي‏دهد. اما حالا مي‏فهمد كه غرورش باعث سقوطش شده است.

يادآوري: زن از اينكه پيش قمارباز بماند ناراحت است. ياد هشدار پدرش راجع به قماربازان جذاب مي‏افتد. نه فصل يا چهل و پنج صفحه جلوتر قمارباز، فحاش و خشن مي‏شود. زن آوازه خوان مي‏خواهد تركش كند. ياد‏آوري هشدار پدر، انگيزه كافي براي ترك قمارباز نيست. چون اطلاعاتي را كه در اين مورد به خواننده مي‏دهيم بسيار گذراست و كاملاً به ياد خواننده نمي‏ماند. اما اگر آوازه خوان به گذشته رجوع كند، صحنه رجوع به گذشته آنقدر بر روي صفحه كاغذ مي‏ماند كه خواننده به راحتي آن را به ياد مي‏آورد. وقتي صحنه دفتر كشيش دوباره در ذهن آوازه‏خوان زنده مي‏شود، گويي خواننده نيز آنجا بوده است. نويسنده حتي مي‏تواند بعداً از قسمت‏هايي از محتواي رجوع به گذشته مجدداً استفاده كند. رجوع به گذشته شبيه صحنه كامل [تئاتر] است، حال آنكه يادآوري بيشتر شبيه «تك گويي» [شخصيت در تئاتر] است.


درون‏نگري ضروري:
درون‏نگري كاشتن عمدي افكاري در ذهن شخصيت براي افشاي واكنش ذهني او در برابر حادثه است. اگر افكار شخصيت را افشا نكنيم خواننده راهي براي درك روشن تاثير حوادث بر زندگي شخصيت ندارد. البته واكنش عملي شخصيت در برابر حادثه چيزهايي را به ما مي‏گويد اما افكار او در موقع رخ دادن يك حادثه، نكات بيشتري را افشا مي‏كند. 

مثال (بدون درون‏نگري): وزير خارجه جان استنلي را نشان داد و گفت كه او جاسوس است. مقامات ديگر حاضر در جلسه تعجب كردند. جان استنلي به ديوار خيره شد. وزير خارجه دسته‏اي كاغذ را تكان داد و داد زد: «اين مدارك دال بر خيانت مسلم شماست.» جان دستانش را بر روي ميز بلوط در هم فرو كرد. مرداني كه در دو طرفش نشسته بودند از جايشان بلند شدند و رفتند. اگر نويسنده افكار متهم را در لحظه‏ اتهام، حذف كند، داستان را از درون نگري ضروري و آني محروم كرده است. و اگر افشاي افكار او را به تاخير بيندازد، تاثير آني اتهام به خاطر اين تاخير، كم مي‏شود.

مثال (با درون‏نگري): وزير خارجه جان استنلي را نشان داد و گفت كه جاسوس است. قيافه جان درهم رفت. فهميد كه زنش به او خيانت كرده. خودش را به بي‏خيالي زد: «بعداً به حسابش مي‏رسم.» مقامات ديگر حاضر در جلسه تعجب كردند...
درون‏نگري به منزله اطلاعاتي تكميلي است و خواننده را دقيقاً از واكنش شخصيت در برابر اوضاع آگاه مي‏كند. ميزان استفاده از درون‏نگري نيز بسته به اهميت اطلاعاتي است كه به خواننده مي‏دهد. اما بايد حتماً كوتاه باشد تا مانعي سر راه جريان روان لحظه نمايشي ايجاد نكند.



صحنه پردازي
ممكن است جزئيات صحنه مشكلاتي براي داستان ايجاد كند. نويسنده‏ها اغلب يا بيش از حد از جزييات صحنه استفاده مي‏كنند يا اصلاً از آن استفاده نمي‏كنند. اگر به نحوي غير موثر و مصنوعي از آن استفاده كنيم بين شخصيت و مكان جدايي مي‏افتد، در حالي كه جزييات بايد با اعمال شخصيت يكي شود. اگر جزييات را جداي از شخصيت روي كاغذ بياوريم، يا در كار داستان اخلال و حركت آن را كند و يا ذهن ما را نه به شخصيت بلكه به چيز ديگري مشغول مي‏كنند.

مثال (جزييات غيرموثر): جني خسته بود. بي‏هدف در آشپزخانه به اين طرف و آن طرف مي‏رفت. ظرف‏هاي نشسته در ظرف‏شويي آشپزخانه بود. پيش‏بند چروك به صندلي آويزان بود و در يخچال كمي باز بود.
نويسنده احساس جني را بيان مي‏كند و سپس او را در مكان خاصي قرار مي‏دهد: آشپزخانه‏اي درهم ريخته. اما بعد توجهش از جني منحرف مي‏شود تا به توصيف آشپزخانه بپردازد. اما آشپزخانه به هم ريخته ربطي به جني خسته ندارد و بر خسته بودن جني نيز تاكيد نمي‏كند. اما اگر هر دو را با هم بياميزيم، جزييات زنده و توصيف ما قوي‏تر مي‏شود.

مثال: جني احساس مي‏كرد مثل پيش‏بند چروك از صندلي آويزان است. بي‏هدف در يخچال را كه كمي بازمانده‏ بود بست. دوست داشت تلفن زنگ بزند. نگاه به شير آب كه بر روي ظرف‏هاي نشسته توي ظرف شويي چكه مي‏كرد انداخت. خسته بود.
در اين حالت نويسنده علاوه بر توصيف جزييات آشپزخانه توجهش نيز از جني منحرف نشده؛ و جني و آشپزخانه يكي شده است.
همه نويسندگان در آثارشان از جزييات استفاده مي‏كنند تا واقعيت‏هاي عاطفي، معنوي و جسماني اشخاص را خلق و افشا كنند.
نويسندگان حرفه‏اي چنان ماهرانه اين جزييات را در آثارشان به كار مي‏گيرند كه خواننده به آن به عنوان بخشي ذاتي از محتوا و نه جزيياتي منفرد و جدا از محتوا، مي‏نگرد. 

منبع: تبيان


تعداد بازديد اين صفحه: 135
خانه | بازگشت | ksguest (ksguest)

طراحی، پیاده سازی و اجرا توسط شبکه ملی مدارس ایران ( رشد )

www.roshd.ir Powered By Sigma ITID.