تاريخ و زمان
جمعه 31 فروردين 1403  
  جستجو
  بازديدها
تعداد بازديد از سايت: 1029102
تعداد بازديد اين بخش: 11316
در امروز: 737
اين بخش امروز: 12

  داستان
آموزش داستان نويسي 6

كيمياي نويسندگي
هر چه مي نويسيد مفهومي ندارد، نه؟ عمق شخصيتهايتان به عمق كاغذ سلوفان است. داستان مثل سياه مست هايي كه تشنج دارند تلوتلو مي خورد. خط طرح فاقد منطق است و دليلي براي ادامه ي داستان وجود ندارد و نويسنده ي حرفه اي شدن به رؤيايي واهي مي ماند.
بسيار خوب. حالا ديگر شما واقعاً به نويسندگي علاقه داريد و به زودي به مهارتي كه قبلاً نداشتيد دست خواهيد يافت. منتها اينك در بخش تاريك و اسرارآميز مراحل نويسندگي – كه توضيح دادني نيست – هستيد. اما قبل از اينكه نويسنده شويد بايد حتماً اين بخش وصف ناپذير را حس كنيد. شخصيت نويسنده هم در همين مرحله آزموده مي شود. و باز كيمياي نويسندگي در همين مرحله اتفاق مي افتد. همان گونه كه كيمياگران قديم رنجي برخود هموار مي كردند تا سرب را تبديل به طلا كنند و نمي توانستند، نويسنده نيز سعي مي كن با رنج و زحمت چيزهاي بي ارزش را تبديل به گنج كند. كيمياگران ناكام مي ماندند اما نويسنده موفق مي شود.
ناگهان در كمتر از يك چشم به هم زدن، نوشته شما دگرگون مي شود. و عجيب آنكه دقيقاً به همان چيزي تبديل مي شود كه مي خواستيد. اما چرا اين تغيير ناگهاني اين قدر طول مي كشد؟ دليل آن، تن به تجزيه و تحليل نمي دهد اما شيوه ي دستيابي به آن قابل درك است: سختكوشي، پايداري و ايمان نويسنده به كارش.

خود نويسنده هميشه به پيشرفت كارش واقف نيست. چرا كه ذهنش آنقدر مشغول درست از كار در آوردن اثر است كه تمام مهارتهايي را كه آموخته است و به كار مي بندد نمي فهمد. در اين هنگام وي نه تنها فنون پيچيده تري را مي پرورد بلكه آگاهانه در طي مراحل كار خود، مديري را خلق مي كند كه چنان پيوسته همه چيز را مي آميزد و ترغيب و پيوند مي دهد كه ناگهاني مي نمايد. و بعد پيش مي رود و قلم مي زند، چون كار نويسنده نوشتن است.
گاهي اوقات يك سال تمام از وقت نويسنده صرف نوشتن و پرداختن از اين تغيير ناگهاني به تغيير ناگهاني ديگر و از اين كيمياگري به كيمياگري ديگر مي شود و فقط اگر پايداري كند و اعتماد به نفس داشته باشد، آن كيميا ناگهان رخ خواهد نمود. 


هدف كلي آماده سازي
از شيوه ي آماده سازي در وضعيتي در زمان حال استفاده مي كنند تا به واقعه اي كه در آينده رخ خواهد داد اشاره كنند. آماده سازي شگرد محافظ و نوعي مقدمه چيني عمدي نويسنده است تا خواننده را آماده ي پذيرش و باور كردن تغييرهاي آينده ي روابط، اشخاص، طرح و حوادث كند. آماده سازي ظريف، مشخص يا صريح است.

آماده سازي ظريف: جنگلباني كه مشغول گشت زني است به غاري برمي خورد كه قبلاً نديده است. قبل از اينكه توي غار را ببيند صداي جيغي مي شنود. غار را رها مي كند و با اسب به طرف جايي كه صدا را شنيده مي تازد. آماده سازي مشخص: تلويزيون مردي را نشان مي دهد كه مشغول تميز كردن هفت تيرش است. مرد به ديوار نگاه مي كند. روي ديوار عكس رئيس پليس است. مرد با هفت تيرش به عكس نشانه مي رود و مي خندند: «تَق تَق، ديگر مُردي.»

آماده سازي صريح: فردا از سِمت فرمانداري استعفا خواهد كرد.

هدف نويسنده از داستانگويي، خلق اشخاصي جذاب است كه در سلسله اي از حوادث شركت دارند و قصه اي پركشش را پديد مي آورند. اما نويسنده هرگز نبايد بگذارد خواننده بي دليل و بي مقدمه غافلگير شود يا يكه بخورد. نويسنده از غافلگيري استفاده مي كند تا خواننده را عميقاً در زندگي اشخاص و حوادث داستان شركت دهد. آماده سازي به مثل، نجوايي نه چندان جدي است كه: «اگر چنين اتفاقي افتاد تعجب مكن»، يا درخواستي توأم با فرياد است كه: «اگر شخصيت، خط طرح و يا روابط به اين نحو تغيير كرد، يكه نخور.»

مثال: اگر قرار است بچه اي ناگهان در وسط پيشاني اش چشم سومي سبز شود، بهتر است قبل از اين اتفاق، در آزمايشگاه و مشغول بازي با شيشه قرص هاي سبز رنگ باشد و قبل از اينكه پدرش – كه دانشمندي ديوانه است – بتواند شيشه را از دستش بگيرد، بچه يكي از قرصها را ببلعد.
نوع نوشته (متلون، پرخشونت، پرتنش و غيره) نيز وضعيت صحنه ي بعد را از پيش مشخص مي كند. به علاوه توصيف شخصيت نيز خبر از رفتار آينده ي شخصيت مي دهد.

مثال: گري صورتي باريك داشت و هرگاه جلويش پول بود دستانش را به هم مي ماليد.


فصل آغازين (افتتاحيه)
فصل اول نه تنها آغازگر رمان است بلكه خواننده را براي درك بسياري از شيوه هاي فني كه نويسنده در طول رمان به كار مي گيرد آماده مي كند. وجود آنها (شيوه هاي فني) در فصل اول باعث مي شود تا خوانده هرچه جلوتر مي رود اشكال پيچيده تر و مفصلتر اين شيوه هاي فني را نيز به راحتي بپذيرد. مثلاً اگر رمان به لحاظ ساختار تكه تكه است نويسنده بايد فصل اول را با چند حادثه ي مجزا از هم بسط دهد و در آن حداقل سه وقفه باشد: وقفه ي زماني، وقفه ي مكاني و وقفه در زاويه ي ديد.

مثال: داستان با يك بحران آغاز مي شود: ديپلماتي با مأمور دشمن مذاكره مي كند تا به گروهي تروريستي كه سفير را دزديده، پولي بپردازد. (وقفه) داستان با چرخشي ديگر، به شرح وضعيت زن سفير كه مشغول تهيه مقدمات مراسم با شكوه تشييع جنازه ي شوهرش است. در اينجا سه داستان، سه شخصيت و سه موقعيت متفاوت داريم.
اگر نويسنده بخواهد در طول رمان از چند زاويه ديد استفاده كند، بايد در تك تك صحنه هاي فصل اول سلسله اي از زاويه ي ديدها را به كار گيرد تا بتواند ساختار رماني اپيزودوار را پي ريزي كند.

مثال: وقتي ديپلمات به زن سفير تلفن كرد نماينده ي دشمن خنديد. فكر كرد: «اينها فقط موقعي كه به كسي ظلم مي كنند، خوشحال اند.» ديپلمات گفت: «خانم ترمين مطمئن باشيد كه ما هر كاري از دستمان بربيايد انجام مي دهيم تا هرچه زودتر لارنس آزاد شود.» صداي عاجزانه خانم ترمين آدم را عصباني مي كرد. شايد سفير از اينكه پيش تروريستها بود خوشحالتر بود. زن سفير پرسيد: «چرا بايد حالا بدزدنش؟ ما چهارم اين ماه مهماني داريم.» و در همان حال با ناراحتي لب پاييني اش را گاز گرفت. ديپلمات اهميتي به حرف زدن نداد. لارنس هم هيچوقت از جشنهاي باشكوه زنش خوشش نمي آمد.
استفاده ي ريز بافت نويسنده از شيوه هاي فني در فصل آغازين- كه بعداً در رمان به شكلي مفصل از آنها استفاده خواهد كرد – باعث مي شود كه خواننده در فصلهاي ديگر، ناگهان با شيوه هاي جديد روبرو نشود و يكه بخورد. نويسنده هرگز نبايد اجازه دهد خواننده رمان را كنار بگذارد و از خود بپرسد: «چرا نويسنده اين كار را كرده؟» 

منبع: تبيان


تعداد بازديد اين صفحه: 134
خانه | بازگشت | ksguest (ksguest)

طراحی، پیاده سازی و اجرا توسط شبکه ملی مدارس ایران ( رشد )

www.roshd.ir Powered By Sigma ITID.