تاريخ و زمان
جمعه 10 فروردين 1403  
  جستجو
  بازديدها
تعداد بازديد از سايت: 1011902
تعداد بازديد اين بخش: 11011
در امروز: 55
اين بخش امروز: 1

  داستان
آموزش داستان نويسي 30

چهار راه ساده انتقال
اگر نويسنده در به كارگيري شيوه انتقال، مهارت لازم را كسب كند مي تواند از زياده نويسي پرهيز كند، سرعت پيشروي داستان را افزايش و راحت تر زاويه ديد داستانش را تغيير دهد و غيره.

برخي از انتقال هاي متداول از اين قرار است:
1- رالف ميلر جوان نگران است كه مبادا مري لو(دختر زيباي دبيرستان)، دوستش نداشته باشد. نويسنده مي تواند صحنه را موقعي كه رالف دارد در سالن قدم مي زند و نگران است كه مبادا مري با او قرار نگذارد تمام كند. بعد يك سطر فاصله بگذارد و صحنه بعدي را شروع كند: رالف چمباتمه زده و به در ماشين تكيه داده بود. از اينكه مري نايستاد تا براي او دست تكان دهد ناراحت شد؛ كه به اين ترتيب نويسنده داستان را از يك مكان به مكان ديگر منتقل، مشكل قبلي رالف را حل و رفع و مشكل جديدي براي او ايجاد كرده است. ضمن اينكه داستان را به لحاظ زماني پيش برده و تغيير حالتي را نيز به نمايش گذاشته است.

2- نقل به مضمون عباراتي همچون در اين ضمن، در مزرعه و دو ساعت بعد از جمله شگردهاي خوبي است كه مي توان هنگام انتقال به كار گرفت. اما بايد سعي كنيم آنها را مخفي كنيم.

3- مي توان با استفاده از انتقال زماني در يك صحنه، خواننده را در جاهايي از صحنه كه كمكي به شخصيت پردازي نمي كنند و سهمي در نمايشي كردن صحنه ندارند، نگه نداشت: بيل به مردمي كه از در ورودي موزه داخل مي شدند نگاه و خدا خدا مي كرد كه زنش دير نكند. امّا پس از كشيدن چهارده سيگار و خوردن سه بسته پف فيل هنوز زنش نيامده بود. نويسنده با به كارگيري اين شيوه از استفاده از درون نگري هاي پيش پا افتاده پرهيز و توصيف هاي زائد مردمي را كه به موزه وارد و از آن خارج مي شوند از داستانش حذف كرده است.

4- و باز نويسنده مي تواند از طريق گفتگوي شخصيت ها، زاويه ديد را به كس ديگري انتقال دهد.

مثال:ملني مي ترسيد. فكر مي كرد مرد سبزه رو كه آن طرف خانه ايستاده، دارد نقشه مي كشد تا از خانه او دزدي كند. با صداي بلند گفت: «مادر، چرا آن مرده دارد خانه ما را نگاه مي كند؟» مادرش دستي به موهايش كشيد و آرامش كرد. گفت: «آن مرد كشيشي است كه تازه به اين شهر آمده.»
مادرش مي دانست كه ملني به خاطر تشنج هاي خفيفش نياز به راهنمايي هاي رواني دارد.
انتقال چه ساده باشد و چه كامل، كاري اسرارآميز نيست. نويسنده سخت كوش حتماً شيوه استفاده از آن را مي آموزد.


جزئيات محيط
جزئيات محيط كاركردهاي گوناگوني در داستان دارد مثلاً بر درستي زمان صحه مي گذارد و واقعيتي ديدني را تصوير مي كند تا شخصيت ها نقش خود را در آن ايفا كنند. و دست نويسنده را باز مي گذارد تا بتواند در بيرون از محدوده علائق شخصيت، جهاني فراختر خلق كند. به علاوه از طريق اين جزئيات مي توان افراد مختلف را نيز وصف كرد.

داستان: نويسنده اي شهر را رها كرده تا در نقطه اي كنج عزلت بگزيند و دوباره به آن مايه معنوي اش دست يابد.
در صحراي خشك آريزونا: در حالي كه دست هايش را در جيبش كرده بود و در جاده خاكي پيش مي رفت سعي كرد فصل اول رمانش را در ذهنش طرح ريزي كند. كاكتوس كلفت و خپل مثل گياه قانقاريا گرفته اي در شنزار و رماني كه او مي خواست بنويسد همچون كنده زير درختي در اعماق وجودش بود. آزاردهنده و زشت و خشن بود. احساس كرد به خشكي زمين پاي كاكتوس است و لرزيد.
استراحت در سبزه زار ورمانت: نشسته و به تنه زير درخت تكيه داده بود. مورچه هايي را كه از قوزك هاي دوپايش بالا مي رفتند حس مي كرد. مثل فكرهايي بودند كه روحش را گاز مي گرفتند. ريز و آزاردهنده بودند. نفس عميقي كشيد و به درخت نگاه كرد. دسته هاي برگ از شاخه هاي درخت آويزان بود. فكر كرد: «من هم شكوفا خواهم شد.» فكرهاي او هم به زودي شكوفا مي شد و رشد و نمو مي كرد و مثل برگ هاي ضخيم مي شد.
در كنار درياي اوريگن: به آواز مرغ هاي دريايي گوش داد. مثل مشتي پر در نسيم لخت آسمان مي لغزيدند. دستش را دراز كرد تا يكي از آنها را بگيرد. گويي مي خواست فكري يا خطي داستاني را به چنگ آورد. ناگهان داد زد: «بايست، بيا پايين. بگذار لمست كنم.» از صدايش پرنده ها رم كردند و پر كشيدند. رماني كه او مي خواست بنويسد مثل مرغ هاي دريايي شده بود. زيبا، اما هميشه دور از دسترس بود.

اگر نويسنده با نحوه به كارگيري جزييات محيط آشنا باشد، از آنها صرفاً به عنوان پس زمينه داستان استفاده نمي كند. ضمن اينكه لازم نيست زور بزند تا از تصوير استفاده كند. جزئيات خود تصويري هستند.

و بالاخره نويسنده براي اينكه شخصيت و محيط را خوب با هم بياميزد، بايد از جزئيات به عنوان بخشي از احساسات و افكار شخصيت استفاده كند.104- رمان تحقيقي
رمان تحقيقي ساختار پيچيده و سيّالي دارد. نويسنده در اين نوع رمان، دو داستان منفرد و دو طرح خطي مجزا را به نمايش مي گذارد. يكي از داستان ها و طرح خطي ها به گذشته رجوع و ديگري به جلو حركت مي كند؛ و يا اينكه داستان ها از هم جدا هستند، اما دو طرح خطي كم كم با هم تلاقي مي كنند. در حقيقت معماي گذشته، باعث ايجاد خطري در زمان حال مي شود. شخصيت هاي زمان حال در گذشته داستان نيز بوده اند. و باز حال و گذشته به اتفاق هم معما را حل مي كنند. با اينكه فرد محقق (معمولاً) ارتباط فعالي با گذشته ندارد، ولي همه اجزاي داستان را در زمان حال به هم متصل مي كند. راوي اول شخص ذهني است، كه بعد كم كم به اول شخص عيني تبديل مي شود:

داستان سال 1988. چند جوان اسكلت آدمي را در فرزنو كشف مي كنند. اسكلت متعلق به جسد معاون رئيس جمهور است كه در سال 1930 ناپديد شد. در آن زمان تحقيقات پيرامون موضوع به بن بست رسيده بود. گزارشگري كه يك وقتي مادرش نامزد معاون رئيس جمهور بوده، فهرستي از اسامي مظنون هايي را كه پليس نمي شناسد به دست مي آورد. گزارشگر با افرادي كه درگير قضيه بوده اند مصاحبه مي كند. تحقيقات او جانش را به خطر مي اندازد. قاتل يا قاتلان هنوز زنده اند. و او به تحقيقاتش ادامه مي دهد.همان گونه كه گفتيم در ابتدا زاويه ديد اول شخص ذهني، داستان زمان حال (يعني همان تحقيقات) را بازگو مي كند. و بعد گزارشگر اشتياق شديدي به كشف واقعيت پيدا مي كند. و وقتي جانش به خطر مي افتد، زاويه ديدش عيني تر مي شود تا بتواند معماي داستان را توضيح دهد و تجزيه و تحليل كند. او بايد از طريق جزئيات ريز، كل معما را حل كند.


گزارشگر با تك تك افراد فهرست، گفتگو مي كند. هنگام پاسخ دهي افراد، نويسنده از رجوع به گذشته متنها به شكل گفتگو، استفاده و داستان را با زاويه ديد سوم شخص روايت مي كند. شخصيت خود زمان حالي را كه دارد روايت مي كند تجربه مي كند. اما امكان ندارد مصاحبه گر در گذشته داستان هم باشد. چون در آن موقع هنوز در اين دنيا نبوده است. معاون رئيس جمهور دوباره در گذشته داستان زنده مي شود. معاون رئيس جمهور شخصيت اصلي زمان گذشته؛ و فرد محقق، شخصيت اصلي زمان حال داستان است. معاون رئيس جمهور و گزارشگر هر يك داستان و طرحي مستقل دارند. معاون رئيس جمهور فقط به ايفاي نقشش در گذشته مي پردازد اما راوي به ايفاي نقش در زمان حال مي پردازد و داستان را پيش مي برد.
مرده هاي گذشته مثل زنده هاي زمان حال، زندگي را از سر مي گيرند. معاون رئيس جمهور از طريق داستان هاي شخصيت هاي ديگر، باز آفريني و بدل به شخصيت جامع مي شود. وقتي اجزاي داستان به هم متصل مي شوند، شخصيت متحول او نيز ظاهر مي شود: دست و دلباز، سرزنده، فاسد، اهل زن و زندگي، صادق، بلند پرواز و شريف.

مثال (گزارشگر در حال گفتگو با دوست صميمي معاون رئيس جمهور- كه اينك هشتاد سال دارد- است):
«آه بله، جترو هرگز تحت تأثير افراد متقلب قرار نمي گرفت. يك شب وقتي باري كريمپس با كيف پر از پول به دفترش آمد و آن را روي ميز انداخت، من در دفتر كارش بودم. جترو با انگشتش روي ميز ضرب گرفت و منتظر ماند تا باري به او پيشنهاد رشوه بدهد.» (و صحنه رشوه دهي از طريق بازگشت به گذشته، عيناً به نمايش گذاشته مي شود.)
گزارشگر مي تواند براي گفتگوي بعدي سراغ باري كريمپس برود.
هر دو شخصيت: معاون رئيس جمهور و گزارشگر بايد در زمان خودشان وضعيت دشوار و خطرناكي را تجربه كنند. احتمال دارد هر لحظه معاون رئيس جمهور و گزارشگر را بكشند. خواننده نمي داند كه كدام شخصيت در داستان گذشته معاون رئيس جمهور را كشته است و همين ايجاد شك و انتظار مي كند. ميزان شك و انتظار زمان حال نيز بستگي به شدت و حدّت خطري دارد كه جان گزارشگر را تهديد مي كند.
در ضمن گزارشگريا محقق بايد عاشق كسي (مثلاً نوه معاون رئيس جمهور يا يكي از كساني كه با او گفتگو مي كند) كه به طور غيرمستقيم درگير ماجراهاي داستان زمان حال است، باشد. به علاوه بايد وقتي گزارشگر حقيقت را در مي يابد، به سختي آن را باور كند.

مثال (حل معماي داستان): قاتل (كه هنوز زنده است و سعي مي كند گزارشگر را بكشد) پسر رئيس جمهور پيشين امريكاست. پسر رئيس جمهور پيشين نمي خواهد بگذارد گزارشگر فاش كند كه پدرش (كه زنده و دوران بازنشستگي اش را طي مي كند) معاون رئيس جمهور را كشته، تا مانع افشاي اين نكته كه وي [رئيس جمهور] از عوامل نازي ها بوده و قصد داشته كشور را به جانبداري از آدولف هيتلر وادارد، بشود.

داستان گذشته با حل معماي قتل، به پايان مي رسد و داستان زمان حال جاي آن را مي گيرد. و نويسنده در بقيه رمان به تصميم گزارشگر: اينكه آيا او با افشاي نام قاتل جانش را به خطر مي اندازد يا نه و نيز آيا وي با كشف معماي جنايت پنجاه سال پيش، برنده جايزه پوليتسر مي شود يا نه، مي پردازد. 

منبع: تبيان


تعداد بازديد اين صفحه: 164
خانه | بازگشت | ksguest (ksguest)

طراحی، پیاده سازی و اجرا توسط شبکه ملی مدارس ایران ( رشد )

www.roshd.ir Powered By Sigma ITID.