|
|
|
مروري بر كتاب درسهايي از ژاپن |
|
دكتر جيل بنجامين انسانشناس آمريكايي در طول اقامت يك سالهاش در ژاپن، مدارس اين كشور را از نزديك مورد بررسي قرار داده و حاصل يافتهها و مشاهدات خود را در كتابي به نام درسهايي از ژاپن به رشتهي تحرير در آورده است. وي دراين كتاب ضمن بحث در مورد 5 اصل آموزشي مهم در مدارس ژاپن، پيروي از اين 5 اصل را براي پيشرفت و ارتقاي آموزش امريكا ضروري دانسته است. چكيدهاي از توصيههاي اين انسانشناس آمريكايي كه در قالب سخنراني در كي موسسهي بينالمللي ارايه شده در زير ميخوانيد. تاكيد بر رشد اجتماعي همهي ما ميدانيم كه در مدرسه فقط دروس علمي آموخته نميشود. دانشاموزان ژاپني در مدرسه تضادي را كه در زندگي اجتماعي وجود دارد ميآموزند. زندگي اجتماعي ايجاب ميكند كه هر كس جنبههايي از فرديت خود را به منظور برآوردن خواستههاي گروه اجتماعي، زير پا بگذارد،در عين حال هر فرد فقط با عملكرد خود در مقام عضوي از گروه ميتواند، به زندگي پر معنا، و ارزشمند دست يابد. اين شناخت از موقعيت انسان منحصر به ژاپن نيست اما در مقايسه با بسياري ديگر از ملتها، ژاپنيها هستند كه سهم زيادي از آموزش را به اين امر اختصاص دادهاند. ضابطهمند كردن(استانداردسازي) فرصتهاي مساوي براي همگان پديد ميآورد. 99% كودكان ژاپني در مدارس ابتدايي دولتي به تحصيل مشغولند. اينم مدارس را نظامي مالياتي حمايت ميكند. نظام مالياتي به گونهاي تنظيم شده كه هزينهي آموزش كودكان ژاپني، در تمام شهرها و روستاهاي اين كشور يكسان باشد. به طوري كه اگر مناطقي از شهرها يا ايالتهاي ثروتمند بخواهند هزينههاي آموزشي خود را افزايش دهند، بايد هزينههاي آموزشي، تكتك مدارس كشور افزايش داده و با مالياتي ناشي از آن را نيز متحمل شوند. ژاپنيها عقيده دارند همانطور كه منابع آموزشي براي كودكان يكسان است.، تجربههايي هم كه دانشآموزان در مدرسه كسب ميكنند، بايد مثل هم باشد. اين عقيده ناشي از اين ديدگاه است كه تجربهها تاثير مشابهي در بيشتر كودكان ايجاد ميكند. ژاپنيها اعتقاد راسخ دارند كه براي رشد افراد تجربه مهمتر از تفاوتهاي ذاتي است. نخستين و مهمترين عنصر سياست استاندارسازي همان برنامهي درسي ملي است كه وزارت آموزش و پرورش ژاپن هر ساله راهنماهاي مفصلي براي آن تهيه ميكند. ابعاد اين برنامهي درسي به هيچ روي موجر و مختصر شده نيست بلكه تكاليف مفصلي براي معلمان و دانشاموزان تدارك ديده است. به طوري كه آنها گاهگاهي از سخت بودن اين تكاليف گله ميكنند. اين برنامه هر آنچه را كه برجستهترين دانشآموزان بدان نياز دارند، در اختيار آنان ميگذارد امام در عين حال براي كندترين شاگردان، رسيدن به تمامي هدفهاي آن ممكن نيست. اين برنامهي درسي در بردارندهي راهكارهايي براي فعاليتهاي غير درسي دانشآموزان نيز هست. مثلاً اين كه ساعت ناهار در مدارس چگونه بايد برگزار شود، برنامهي نظافت روزانهي مدرسه به چه ترتيب باشد، فعاليتهاي روز هنر يا روز ورزش چگونه باشد، مسافرتهاي كوتاه سالانه چطور برگزار شود (از آن جا كه در مدارس ژاپن، سرايدار وجود ندارد، پاكيزه نگه داشتن كلاسها، راهرو و يا سرويسهاي بهداشتي و زمينهاي بازي برعهدهي دانشآموزان است. اين برابري و مساوات بين دانشآموزان به گونهاي است كه مثلاً اگر دانشآموزان محلههاي بسيار ثروتمند و سطح بالاي توكيو به سفري 4 روزه در سواحل دريا بروند، كودكان فقيرترين محلههاي شهر نيز در همان سال به همان جا سفر ميكنند. آموزش تمامي كودكان با روش در راستاي همان ديدگاهي كه پيشتر ذكر شد، يعني اينكه در آموزش تجربه از تفاوتهاي دروني مهمتر است، ژاپنيها معتقدند كه مدارس دولتي بايد تمامي كودكان را صرفنظر از شرايط و زمينههاي فردي آنها، به يك روش آموزش دهند. از اين رو در مدارس ابتدايي و راهنمايي هيچگونه تقسيمبندي براساس قواي علمي دانشآموزان يا هر عامل ديگر صورت نميگيرد. مدارس برجسته و برنامههاي تقويتي يا جبراني در ژاپن وجود ندارد. دانشآموزان در مدرسه به طور مساوي در كلاسها تقسيم شدهاند و در هر كلاس دامنهي يكساني از قابليتهاي تحصيلي وجود دارد. از نظر بسياري از امريكاييها، قرار دادن دانشآموزاني با استعدادها و قابليتهاي مختلف در يك كلاس و تدارك برنامهي درسي يكسان براي آنها بدون آنكه هيچ تقسيمبندي صورت گيرد، نتيجهاي فاجعه آميز به بار ميآورد. اما برخلاف انتظار ما عملكرد تحصيلي دانشآموزان دورهي ابتدايي ژاپن، چنين است. بهترين دانشآموزان ژاپني در آزمونهاي بينالمللي تحصيلي از بهترين دانشآموزان پيشي ميگيرند. نمرههاي دانشآموزان متوسط ژاپني در اين آزمونها از نمرههاي دانشآموزان متوسط آمريكايي بيشتر است و ضعيفترين دانشآموزان ژاپني نمراتي به مراتب بالاتر از ضعيفترين دانشآموزان مدارس آمريكايي دارند. معمان مربياند نه مستبد در نظام آموزشي ژاپن، معلمان به دانشآموزان نمرهي مهم يا نمرهاي كه در زندگي آنان تاثير بگذارد نميدهند. حاصل اين روش چيزي جز پويايي تدريس نيست. در آمريكا معلم اين قدرت و اختيار را دارد كه به دانشآموز نمرهاي بدهند كه در آيندهاش تاثير بگذارد به طوري كه مثلاً اگر معلم نمرهي پاييني به دانشنآموز بدهد او نمي تواند در هر مدرسهاي كه بخواهد، نامنويسي كند و يا معلم ميتواند دانشآموز را مردود كرده و از ارتقاي او به كلاس بالاتر جلوگيري كند و يا فرصتهايي را كه دانشآموز ميتواند در مدرسه به آنها دسترسي پيدا كند، محدود سازد. چنين ارتباطي بين معلم و دانشآموز كه بر اساس قدرت استوار است، قابليت آن را دارد كه هم معلم مقتدر و هم دانشآموز مطيع را به سوي فساد سوق دهد. در ژاپن، نمرات مهم نمراتي هستند كه دانشآموزان به هنگام ورود به پايهي اموزشي بعدي، به دست ميآورند نه مانند آمريكا نمراتي كه به هنگام خروج از يك پايه كسب ميكنند. نمره و كارنامه در ژاپن نشان دهندهي موفقيت دانشآموزند و در جايي كه تلاشهاي بيشتري مورد نياز است، مورد استفاده قرار ميگيرند و فايدهي ديگري ندارند. هيچ دانشآموزشي در ژاپن مردود نميشود يا پايهاي را تكرار نميكند، هيچ دانشآموزي از شركت در فعاليتها منع نميشود و هيچ دانشآموزي به سبب نمرههاي امتحاني خود از ادامهي تحصيل كنار گذاشته نميشود. از اين رو دشمني و كينهاي كه دانشآموزان امريكايي نسبت به معلم صاحب اقتدار خود، در دل ميپرورانند در بين دانشآمزوان ژاپني رايج نيست. زيرا آنها نارضايتي و دلخوري خود را به سمت «وزارت آموزش و پرورش ملي بدو بزرگ» هدايت ميكنند. به نظر دانشاموزان معلمان فقط به آنان كم ميكنند تا بر موانعي كه آزمون كنندههاي ناشناس بر سر راه آنان گذاشتهاند، پيروز شوند. در كلاسهاي درسي ژاپن تعارض و دشمني بين معلم و شاگرد وجود ندارد و همين امر باعث ايجاد محيط آموزشي بهتري ميشود. البته فرايند امتحان، نگراني و دلواپسي براي دانشآموزان به همراه دارد اما آن حالتي كه نظام نمرهگذاري در مدارس آمريكايي به وجود اورده در ژاپن ديده نميشود. معلمان هم راهبردهايي به كار ميگيرند تا سهم خود رادر يادگيري كمتر كنند. معلمان ژاپني از تصحيح پرسشهاي دانشآموزان با مهارت خودداري كرده و به جاي آن ساير دانشآموزان را به تصحيح و ارزشيابي همكلاسيهاي خود ترغيب ميكنند. معلمان بحثهاي كلاس را رهبري و هدايت ميكنند اما تقريباً هيچگاه جمعژ بندي نهايي را آشكاري از خود بروز نميدهند. جلسات كلاسي،به طور منظم يا به هنگام لزوم براي موضوعهاي درسي برگزار ميشود. راه حل از طريق بحثهاي دانشآموزان به دست ميآيد نه از طريق دخالت معلم. بنابراين بدون استفادهي آشكار از اقتدار معلم درجهاي از اتفاق آرا بين دانشاموزان به دست ميآيد. تفريح و شادي ضرورت است شگفت اين كه به نظر من يكي از دلايل برتري عملي دانشآموزان ژاپني نسبت به دانشآموزان آمريكايي اين است كه ژاپني كوشيدهاند، شادي و لذت را به فرآيند يادگيري بياميزند. استدلال آنها هم اين است كه وقتي دانشآموزان ياد بگيرند كه در فعاليتهاي غير درسي با يكديگر شادي و تفريح كنند، براي درس خواندن با يكديگر در شرايط رسمي نيز آمادگي پيدا ميكنند. مثلاً وقتي همهي دانشآموزان براي نظافت سرويسهاي بهداشتي، دست به كار ميشوند، وادار كردن انان به مشاركت و همكاري با يكديگر در يك برنامهي علمي كاري بس ساده است. در ژاپن كلاسها به گروههاي كوچكي تقسيم شده و دانشامزوان هر گروه موظفند براي انجام تكاليف و وظايف مشخص با يكديگر همكاري كنند. اعضاي اين گروهها در تقسيم غذا، تمرينهاي بسكتبال، جارو كردن راهرو و يا بحث دربارهي موضوعهاي اجتماعي، انجام آزمايشهاي عملي و تزيين تابلوهاي اعلانات با يكديگر همكاري ميكنند. از تمامي دانشاموزان خواسته ميشود كه در يك يا چند فعاليت كه فهرست آن در اختيار آنان قرار دارد، شركت كنند. ويژگي مهم محيط آموزشي دورهي ابتدايي ژاپن كه معمولاً توجه ناظران خارجي را به خود جلب ميكند، سر زندگي و شلوغي و جار وجنجال كلاس، معلمان ژاپني بر خلاف همكاران خود در ساير كشورها تلاشي براي ساكت و بي حركت نگه داشتن دانشاموزان خود صرف نميكنند. از آن جا كه دانشآموزان مجاز است با بغل دستي خود صحبت كند، براي تراشيدن مدادش از جا بلند شود يا پردهها را بكشد. اين قبيل كارها، اختلال در نظم كلاس به شمار نميرود، بنابراين نظم و انضباط تحميلي نيست در نتيجه كلاسها نيز شلوغ و پر جاروجنجال است و اين امر از نظر معلمان، بياشكال است. به گمان من اين 5 اصل براي درك آموزش ابتدايي در ژاپن ضروري است و تفاوت تجربههايي را كه دانشآموزان ژاپني و همتايانشان در ساير كشورها در مدرسه كسب ميكنند، تبيين ميكند.
منبع : تربيت-سال بيستم-شماره 6- اسفند 1383
|
|
|
|
|