پيشرفتهاي پياپي و شتابان علمي، اقتصادي و اجتماعي جامعهي بشري، وجود انواع رسانهها چون كتاب و نشريه، راديو، تلويزيون، ماهوارهها، اينترنت و انواع ابزار ارتباطي و اطلاعرساني كامپيوتري و ماشيني؛ سبب نزديكي، پيوستگي و وابستگي هر چه بيشتر انسانها به يكديگر، و تبديل كرهي زمين به يك «دهكدهي كوچك جهاني در سطح آفرينش» شده است. با چنين توصيفي، پيش از آنكه به اهميت و ارزش كتابخانههاي آموزشگاهي بپردازيم، بهتر است اشارهاي به هدفها، ابزار و روشهاي آموزش و پرورش نوين امروزي داشته باشيم. فرهنگنامهي كودكان و نوجوانان، آموزش و پرورش و ركنهاي ان را به طور مختصر و مفيد چنين آورده است: آموزش و پرورش، ياد دادن دانش، مهارتها و رفتارهاي معين به انسان است؛ با اين هدف كه در شرايط گوناگون بهتر بيانديشد، بهتر زندگي كند، و رفتار و كردار مناسب و مفيد براي خود و جامعه داشته باشد. آموزش و پرورش داراي نظم و برنامه است. كسي يا سازماني كه به آموزش و پرورش ديگران ميپردازد، از پيش ميداند كه چرا(چه دانشي، چه مهارتي، چه رفتاري...) به چه كسي (كودك، نوجوان، بزرگ سال)، به چه وسيلهاي (مربي، معلم، استاد كار...) و با چه روشي ياد خواهد داد. بنابراين، آموزش و پرورش چهار ركن دارد: آنچه ياد داده ميشود، آن كه ياد ميگيرد، آنكه ياد ميدهد و روشي كه براي ياد دادن به كار ميرود... آموزش و پرورش انسان، ريشه در گذشتههاي دور دارد و آموزش و پرورش امروزي، حاصل تجربهها انديشهها، دانشها، سنتها و عادتهاي همهي انسانهاست... هدفهاي آموزش و پرورش دو دستهاند: هدفهاي كلي و آرماني، و هدفهاي آموزشي. هدف آرماني، كه معمولاً كل نظام آموزش و پرورش رسمي و گاه آموزش و پرورش همگاني را در بر ميگيرد، عبارت است از تربيت انسانهاي تندرست، پرهيزگار و با ايمان، آگاه، كاردان و فعال، وظيفهشناس و معتقد به نظام اجتماعي كشور...(فرهنگنامه كودكان و نوجوانان، 1371،ج1،179-181). چنين آموزش و پرورشي، براي رسيدن به هدفهاي خود، به منابع غني و سرشار از دانستنيها و اطلاعات جديد نياز دارد. گسترش بيامان دامنهي دانش و افزايش روزافزودن مواد كتابي و غير كتابي، و پيدايش انواع ابزار و وسايل نوين اطلاعاتي و ارتباطي سبب شده است تا زمان ما را «عصر اطلاعات» يا «عصر ارتباطات» نامگذاري كنند. بنابراين، معمل امروزي، نيازمند دسترسي به منابع و اطلاعات گوناگون و فراوان است. در مجموع، ميتوان گفت: فرايند تربيت، چيزي جز فرايند اطلاعرساني نيست در چنين چشماندازي، آموزش از همان سالهاي نخست بايد «پژوهش مدار» باشد. كنجكاو كردن شاگرد، نشان دادن راه پاسخيابي، همه و همه در چنين نظامي، در صدر خواند نشست و اين، چيزي جز جريان درست اطلاعرساني نيست. نميتوان به چنين مهمي دست يافت و از كتابخانه، مركز اطلاع رساني و آموزشگاهي فعال و غني، بينياز بود. تنها با اصلاح و بازنگري جدي در ساختار و شيوهي ادارهي مراكز ريربط است كه ميتوان سه عنصر: آموزش، پژوهش و اطلاعات را در مثلثي واحد گرد آورد. حيات علمي، صنعتي و آموزشي، اقتصادي و فرهنگي، در گرو بيچون و چراي اطلاعات است(حري، عباس، «يادداشت»،ص 1 و2) ميتوان با قاطعيت گفت كه ميزان مطالعه و روآوري به كتاب و مجله و كسب اطلاعات با رغبتها انگيزههاي لازم، از مهمترين شاخصهاي رشد و توسعه است. يونسكو در بسياري از كنفرانسهاي خود، اساسي توسعهي اقتصادي را گسترش كتاب و برنامهريزي درازمدت آموزشي دانسته است. شوراي اجتماعي و اقتصادي سازمان ملل نيز كتاب را يكي از وسايل لازم در عمران و پيشرفت ملتها دانسته است(خسروي، فريبرز، 1373، ص 17). رشد كتابخواني، شرط نخست توسعهي اقتصادي و فرهنگي است. هيچ ملتي بدون توجه به امر كتاب و كتابخواني، به شاخصهاي توسعه دست نيافته است. توسعه بدون بستر فرهنگي، در هيچ كجاي دنيا به نتيجهاي مطلوب منتهي نشده است. اهميت نقش كتاب در توسعه، تا بدان جاست كه امروزه، ميزان وقتي را كه هر ملتي به خواندن كتاب اختصاص ميدهد، با ميزان توسعهي آن كشور قياس ميكنند(ابرامي، هوشنگ، 1375، ص31) كتابخانههاي آموزشگاهي، در صورتي كه در سيستم آموزشي به رسميت شناخته شوند، بر پيشرفت انديشه و فرهنگ دانشآموز عميقاً اثر ميگذارند. در اين مرحله، دانشآموز در مييابد كه كتاب و كتابخانه را ميتواند براي فراگيري واقعي به كار گيرد؛ به طوري كه پس از پايان تحصيلات، دچار كمسوادي نشود. اين كتابخانهها مي توانند امكان آموزش مستمر و نيز نوعي دوباره آموزي را در دنياي اختراعها و دگرگونيهاي شگرف و پياپي امروز به وجود آورند(ابرامي، هوشنگ، ص 41). اگر به عللي، مسالهي كتاب و كتابخانه، در جامعهاي رو به انحطاط رفته است، پيشرفت آن جامعه نيز رو به انحطاط گذاشته است. در بسياري از كشورها، از آن جمله در كشور ما، ريشه كني بيسوادي و بهبود آموزش و پرورش، از هدفهاي اصلي دولت است. اين امر، بدون توجه به همگاني كردن عادت كتابخواني بدون ابزار كتابخانههاي آموزشگاهي، كاري غير ممكن است. بنابراين، ميتوانيم نتيجه بگيريم كه رشد و گسترش اطلاعاتي و كتابخانههاي آموزشگاهي، با رشد و پيشرفت دانش و انديشهي دانشآموزان و پيدايش تعالي و نوآوري در آنها و بالندگي جامعهشان، رابطهي مستقيم دارد. عكس آن نيز صادق است. يعني در صورت عدم حركت به سوي تعالي و كمال، به طور طبيعي انحطاط، ركود فكري و عقب ماندگي علمي و فرهنگي دانشآموزان و جامعه مطرح ميشود. به اين نتيجه نيز ميرسيم كه يك كتابخانهي خوب و مجهز آموزشگاهي، جايگاه يا پايگاه واقعي چهار ركن اصلي ذكر شدهي آموزش و پرورش، يعني جايگاه: كتاب هاي درسي آموزشي، دانشآموز، معلم، و وسيله و پروش يادگيري و مركز منابع سرشار اطلاعاتي است. در عين حال، ميتواند حاصل تجربهها، انديشهها، سنتها، عادات و دانشهاي گذشته و حال را كم و بيش براي بهرهگيري يادگيرنده و ياد دهند در خود جاي دهد. در واقع، نياز به كتابخانهي آموزشگاهي، از سرشت آموزش و پرورش كه رسيدن به پيشرفت و تعالي مطلوب شخصيت انسان، سرچشمهي ميگرد. در آموزش و پرورش نوين، سالهاست حركت از معلم محوري به سوي دانشآموز محوري آغاز شده است. كتابخانهي آموزشگاهي خوب، در واقع اصليترين وسيله براي كسب موفقيت در رسيدن به هدفها و شيوههاي آموزش و پرورش است. به سخن ديگر، مهمترين وسيله و كار آموزش و پرورش، كتابخانهي آموزشگاهي است. تجربهي ارزشمند معلمان و مربيان آموزشي، در يك دو قرن اخير، نشان داده است كه آموزش رسمي آموزشگاهي، يعني اكتفا كردن به چند كتاب درسي محدود، هر چند كه راه علم و دانايي را هموار و كوتاه ميسازد، براي شمار كثيري از دانشآموزان، در عمل، با مشكلات گوناگوني همراه است. اين روش افزون بر ضربه زدن به دانشآموز، پايبندي شديد به كتابهاي درسي، استفادهي صرف از حافظه، آن هم نادرست، دليل ناتواني معلم و عدم اعتماد به نفس او است. چنين معلمي، از بيم دنياي تاريك مجهولات خود، كتاب ديگري را توصيه نميكند، تا مبادا مطالعهي اضافي، پرسشهايي پيش آورد كه پاسخ به آنها از حيطهي معلومات او خارج باشد. اگر آموزش رسمي در چارچوب محدود مشخص خود باقي بماند و از كتابهاي مجهز آموزشگاهي داراي مجهز آموزشگاهي داراي مواد كتابي و مواد ديداري و شنيداري كافي بهره نگيرد، به نيازها و واقعيتهاي جامعهي خود نزديك نشود و حتي از آن پيشي نگيرد؛ در عمل به يك آموزش يك سويه، ناقص، منجمد و كسل كننده تبديل خواهد شد. در واقع، نيروي انديشيدن آزاد را از دانشآموز خواهد ستاد، دامنهي فعاليت ذهني او را تنگتر خواهد كرد و استحكام فكري و نيروي تشخيص را از او خواهد گرفت. در نتيجه، نه تنها نخواهد توانست بخش عظيمي از جامعهي خود، يعني ميليونها دانشآموز را به سر منزل مقصود هدايت كند؛ بلكه موجب اتلاف وقت و هدر رفتن نيروهاي عظيم انساني خواهد شد. بيترديد، پرورش ذوق و استعداد و نيروهاي خلاقه دانشآموزان، پس از خانواده، در آموزشگاه ميتواند رشد و تكامل يابد. نتيجهي همهي كند و كاوها پژوهشهاي علمي و اجتماعي، نشانگر آن است كه كودكان در نخستين سالهاي ورود به آموزشگاه، بيشترين آمادگي براي كنجكاوي و دانستن بسياري از دانشها، حقيقتها و واقعيتهاي زندگي را دارند. در نتيجه، به مطالعه (خواندن و نوشتن)، شوق و رغبت بيشتري نشان ميدهند. آنان آمادهي پذيرفتن آموزشهاي غير مستقيم هستند، تا به طور اصولي به امر مطالعه و كتابخواني جذب شوند و به آن عادت كنند. كودكان در اين سن و سال، براي فروشاندن حسن كنجكاوي و اشتهاي ذهن خود، به سادهترين راه دانستن و آموختن، يعني مطالعه نيازمندند. به خاطر وجود همين زمينه، به زودي با الفبا آشنا ميشوند. خواندن را ياد ميگيرند. امادهي پذيرفتن و ادامه دادن به خواندنهاي ذوق انگيز هستند. اگر در آن فرصتهاي طلايي، شرايط خوب و مناسب براي كودكان فراهم شود و پاي آنان به كتابخانه هاي مناسب گشوده شود، و به كتابهاي خوب و مناسب دسترسي پيدا كنند و «آغازي خوب و مناسب» داشتهباشند، به طور حتم شوق خواندن در آنان بيدار و تقويت خواهد شد. طبيعي است در شرايط نامناسب و عدم دسترسي به كتابها و كتابخانههاي مناسب، مطالعه را رها خواهند كرد؛ چه بسا كه به بيراهه و تباهي كشيده شوند. از سوي ديگر، متاسفانه واقعيت اين است كه در كشور ما، سطح چاپ و انتشار كتاب، نسبت به تعداد جمعيت و افراد با سواد آن، بسيار پايين است. علاقه به كتاب و كتابخواني نيز، به دلايل گوناگون، از آن هم پايينتر است. بنابراين، نقش و وظيفهي آموزشگاه و معلمان و كتابداران در امر آموزش و آشنا كردن كودكان با كتاب و كتابخواني، مهمتر و برجستهتر و سنگينتر ميشود. به طور مسلم، پويايي و ثمر بخشي هر نظام آموزشي، به ميزان و دامنهي كاربرد ابزار و شيوهها بهرهگيري منطقي و علمي، از آن ابزار بهر ده بستگي دارد.
در اين رهگذر، كتابخانه، بهترين و كارآمدترين ابزار آموزشي است كه ميتواند گامبهگام، دانشآموز را در تفهيم و پيشبرد برنامههاي درسي ياري دهد و او را از تنگناهاي مفاهيم درسي برهاند. مجموعهي كتابها و ديگر مواد ديداري و شنيداري، توام با راهنماييهاي اصولي مستقيم و غير مستقيم، ميتواند در راهنمايي و شكلگيري انديشه و شخصيت دانشآموز، بهترين و عمليترين تاثير را بگذارد. كتابخانه ميتواند در برآوردن بسياري از نيازها، تنوع طلبيها، پرورش انواع ذوقها و خلاقيتهاي دانشآموزان، نقشي تعيين كننده و بنيادي داشته باشد. البته همهي اين هدفها، در صورتي ميتواند جامهي عمل به خود بپوشاند كه كتابخانهاي با كتابهاي مناسب فراهم آيد و در عملكرد آن، شيوهي بهرهگيري درست رعايت شود. وجود كتابخانه به همان اندازه كه براي دانشآموزان اهميت دارد، براي معلمان نيز حايز اهميت است. معلمان بيش از دانشآموزان، به مطالعه و خواندن كتابهاي كمك درسي و دانش اندوزي، و روزآمد كردن دانش و تخصص خود نيازمند هستند. بيدليل نيست كه در كشورهاي برخوردار از نظام پيشرفتهي آموزشي، هنگام طراحي و ساختن آموزشگاههاي جديد، بخش بزرگي از مركز ساختمان را به كتابخانهي آموزشگاه اختصاص ميدهند، تا همهي كلاسها و بخشهاي آموزشگاه به آساني به كتابخانه دسترسي داشته باشند. و در عمل، در آموزشگاه «همهي راهها به كتابخانهها ختم ميشود». افزون بر آن، امكانات مادري بيشتري را براي تامين نيروي انساني تهيه و كاربرد مواد كتابي و غير كتابي صرف ميكنند.
منبع: ماهنامه تربيت / شماره 5/ سال نوزدهم / نويسنده : موسي مجيدي
|