تاريخ و زمان
جمعه 10 فروردين 1403  
  جستجو
  بازديدها
تعداد بازديد از سايت: 1011954
تعداد بازديد اين بخش: 11015
در امروز: 107
اين بخش امروز: 5

  شعر
تركيب سازي شعر

واژه ها به صورت منفرد، فقط بخشي از ابزارهاي زباني اند كه شاعر در اختيار دارد و چنان كه خواهيم ديد، فقط نمي توان به آنها متكي شد. يك بخش مهم كار شاعر، تركيب سازي است يعني كنار هم نهادن دو يا چند واژه مستقل و ساختن يك واحد جديد زباني كه به طور مستقل عمل كند و معني دهد. مثلاً «نعره» يك واژه است و «سنگ» هم واژه اي ديگر. شاعر، اين دو را تركيب مي كند و «نعره ْسنگ» را مي سازد. اين تركيب در شعر، معنايي تازه مي يابد كه نه نعره است و نه سنگ:

خواب دريچه ها را
با نعره ْسنگ بشكن
بار دگر به شادي
دروازه هاي شب را،
رو بر سپيده
وا كن
شفيعي كدكني 


يا به همين ترتيب فرشته ساري ، فرشته، تركيبهاي «موجْ آهن» و «چرخباد» را مي سازد:

دستي نه
زورقي
فرو رفته در موج ْآهن
چرخباد خاك و دود
چون غول از خمره تنگ رها شده بود 

نخستين بهره تركيب سازي، افزايش امكانات زبان است; يعني زباني كه تعدادي واژه براي بيان مفاهيم خاصي داشته، اكنون تركيبهاي بسياري هم دارد كه مفاهيم ديگري را منتقل مي كنند و بديهي است كه هر چه امكانات زبان بيشتر باشد، انتقال مفاهيم ساده تر خواهد بود و دست شاعر براي انتخاب، بازتر.


مردم گرايي
در بحث مراحل توفيق در زبان، يادآور شديم كه شاعر مي كوشد زبان شعرش را از حد اوليه پذيرش كه همان رعايت درستي زبان باشد، فراتر برد به گونه اي كه خواننده در اين زبان، احساس برتري كند. امّا اين برتري الزاماً با اتخاذ زباني فاخر و سنگين به دست نمي آيد. گاهي به كارگيري يك ضرب المثل يا تعبير عاميانه هم مي تواند زبان را از زبان هنجار تمايز ببخشد.
مثلاً «رسواي خاص و عام شدن» تعبيري عاميانه است و احمد عزيزي آن را از زبان مردم وام گرفته در شعرش بدين گونه به كار مي برد:

نسترن رسواي خاص و عام شد
خون داوودي مباح اعلام شد

شاعر با اين كار، زبان را تمايز بخشيده است. امّا اين تمايزبخشي از چه رهگذر انجام شده؟ از آن رو كه شاعر آن تعبير عاميانه را در جايي غير از جاي اصلي اش به كار برده است. «نسترن» از واژه هاي معمول شعر است و در زبان شعر، بيشتر از زبان مردم ديده مي شود. در عوض، رسواي خاص و عام شدن، در زبان مردم بيشتر ديده شده است.

شاعر با استفاده از صورت خيال تشخيص، بين اين دو فرهنگ زباني پيوند زده و در شعرش نوعي غرابت پديد آورده است. اگر او همين رسواي خاص و عام شدن را در مورد يك انسان به كار برده بود و مثلاً گفته بود «يك نفر رسواي خاص و عام شد» ديگر هنرمندي خاصي احساس نمي شد و حتي زبان به سوي بي خاصيتي ميل مي كرد.

يك تعبير محاورهاي وقتي خود را نشان مي دهد كه در بافتي غير محاوره اي قرار گيرد و اگر شاعر همه زبان شعرش را چنين اختيار كند، ديگر در آن احساس برتري اي نمي شود.
نفس مردمگرايي در زبان، كاري است تمايزبخش و بسيار شاعران به همين تمايز بخشي قانع مانده اند; يعني جذاب كردن زبان.
شما اگر رباعيهاي رايج در ده شصت را بخوانيد، ملاحظه خواهيد كرد كه در خيلي از آنها، شاعر فقط تعبير محاوره اي را آورده ولي كار هنري با آن نكرده است. ببينيد مردمگرايي در مصراع چهارم اين رباعي را:


چندي است چراغ عشق كم سو شده است
جانم چون عقل عافيت جو شده است
تا چند در اين پرده نيرنگ و فريب؟
اي دل! دستت براي من رو شده است
سهيل محمودي 


شاعر به آوردن «دست دل رو شدن» اكتفا كرده و بيش انتقال معني به آن كاري نداشته است. البته همين هم خالي از زيبايي نيست، ولي در مقابل، اين رباعي ديگر را ببينيد كه احتمالاً براي سيدالشهدا(ع) سروده شده است:

هر چند ز غربتت گزند آمده بود
زخمت به روان دردمند آمده بود
گويند كه از هيبت درياي دلت
آن روز زبان آب بند آمده بود
حسن حسيني

«زبان كسي بند آمدن» يك تمايزبخشي دارد ولي فراتر از آن، به معني شعر هم كمك ميكند; يعني آب چون زبانش بند آمده بود، نمي توانست به حضرت برسد. اين جا مردمگرايي عملكردي دوگانه مي يابد و البته ارزشمندتر است. 


منبع: تبيان


تعداد بازديد اين صفحه: 179
خانه | بازگشت | ksguest (ksguest)

طراحی، پیاده سازی و اجرا توسط شبکه ملی مدارس ایران ( رشد )

www.roshd.ir Powered By Sigma ITID.