تاريخ و زمان
شنبه 1 ارديبهشت 1403  
  جستجو
  بازديدها
تعداد بازديد از سايت: 1030128
تعداد بازديد اين بخش: 26370
در امروز: 927
اين بخش امروز: 8

  ادبيات
فضيلت‌هاي شاهنامه-نويسنده: غلامحسين ديناني
نبيند مرا زنده با بند كس / كه روشن روانم همين است و بس

شايد بعضي از حاضران فكر كنند من به عنوان كسي كه در مورد فلسفه فعاليت مي كند، چرا بايد در مورد فردوسي حماسه سراي بزرگ عالم، در مورد شعر و ادب صحبت كنم. به من گفته‌اند شما چند وقته شاهنامه خوانده‌اي. حتي اگر هيچ شعري از شاهنامه نخوانده باشم همين يك بيت براي بشريت كافي است؛ نبيند مرا زنده با بند كس. اسفنديار مامور شد به دستور گشتاسپ بند به دست رستم بزند. اسفنديار رويين تن است. قهرمان است. تير به او كارگر نمي‌شود. كسي حريف او نيست. رستم همين شعر را خواند. شايد اگر اين رجز را نمي‌خواند، اسفنديار مي‌توانست او را ببرد. گفت من بايد دست بسته شما را ببرم. رستم گفت اين مزخرف را نگو، «نبيند مرا زنده با بند كس / كه روشن روانم همين است و بس» روان روشن آدمي در بند نبودن است.

اين، ماهيت روان است. روان فردوسي، اينجا روان بشر است. روان آدمي روشن است، اگر در بند نيست و اگر در بند است، تاريك است. هر كجا باشد. داستان رستم و اسفنديار را خوانده‌ايد و مي‌خوانيد و من اينجا آن را بازگويي نمي‌كنم. اي كاش بشر امروز قدر ادبيات را مي‌دانست. آن ملتي «رفيع منزل» و «بلندمرتبه» است كه ادبيات دارد و قدر ادبيات را مي‌داند. اگر ملتي ادبيات ندارد، هيچ ندارد. حتي اگر بزرگترين تكنيك جهان را داشته باشد و ادبيات نداشته باشد، هيچ ندارد.

اما در بين گونه هاي ادبيات و شئون مختلف ادبي، «حماسه» جايگاه خاصي دارد. ادبيات غنايي به عواطف و احساسات مي پردازد. اعماق فردي انسان را مي‌كاود. لايه لايه‌هاي وجود انسان را مي‌كاود. اين كار مهم است. خيلي مهم است. اما حماسه رسالت ديگري دارد. حماسه، خاطره‌هاي جمعي يك قوم است. حقايق فكري، فلسفي، رواني و همه چيز يك ملت است. ممكن است بگوييد كه اين امر به عهده‌ي تاريخ گذاشته شده است. با كمال تاسف بايد عرض كنم با همه‌ي اهميتي كه براي تاريخ قائل هستم - به خصوص اينكه ما ايراني‌ها تا حدي، از كمبود توجه به تاريخ رنج مي بريم و نمي‌دانيم چرا خيلي به تاريخمان كم‌توجه هستيم - اما تاريخ گاهي بنا به عللي و بنا به كمبود امكاناتي يا مصالحي دم فرو مي‌بندد.

حماسه آن چيزي است كه اين نقيصه را جبران مي‌كند. تاريخ بزرگ ايران باستان كه از مشعشع‌ترين تاريخ‌هاي جهان بشريت است و تمدني كه در اين سرزمين وجود داشته. بنا به عللي تاريخ دم فروبست و سكوت كرد يا به سكوتش واداشتند و اگر حماسه‌ي فردوسي نبود، هيچ نبود. فردوسي، خاطره‌ي جمعي قومي را در طول قرن‌ها با رساترين بيان، آنچنان زنده نگه داشته كه تا ابد نمي‌ميرد و نكته‌ي عجيب اين است كه خود فردوسي بيش از هزار سال پيش، از اين نكته آگاه بوده. ممكن است كسي چيزي بگويد و بعد آن مساله اتفاق بيفتد. اما فردوسي آگاه بود كه چه مي‌كند. مي‌گويد «نميرم از اين پس كه من زنده‌ام.» گفتن اين جمله خيلي اطمينان مي‌خواهد. مي‌داند چه مي‌كند. «نميرم از اين پس كه من زنده‌ام / كه تخم سخن را پراكنده‌ام».

پراكندن تخم سخن كار همه كس نيست. كار فردوسي و امثال فردوسي و پيغمبران است. حكيمي جمله‌اي گفته كه من خيلي آن را مي‌پسندم. مي‌گويد اگر به جاي اين سخن مشهور كه «خداوند مبداء هستي است» به گونه‌اي ديگر گفته مي‌شد كه «خداوند مبداء سخن است» سخني بيجا نبود. سخن، «هستي» است و اگر سخن نبود، هستي نبود و «هستي» مديون سخن است؛ «كن فيكون». خداوند گفته است. آغاز آفرينش. در آغاز هيچ چيز نبود جز خودش. گفت «كن» يعني باش، فيكون؛ البته در اين مورد حرف‌هاي زيادي هست. هر سخني جاودانه نمي‌شود. اما سخن فردوسي جاودانه است. حماسه‌ي ايران باستان به زبان فردوسي جاودانه است. حماسه‌ي يونان باستان - كه البته يونان مهم است و ما هيچ وقت بزرگي يونان را انكار نمي‌كنيم - با حماسه‌ي هومر جاودانه شده است.

اما بزرگان عالم امروز مي‌گويند حماسه‌ي فردوسي بزرگتر از حماسه‌ي هومر است؛ ظريف‌تر است. عظمت آن بيشتر است. فردوسي به زبان حماسه سخن گفته است. فيلسوف بزرگ اشراقي ما كه هنوز او را هم خوب نشناخته‌ايم - اگرچه نوشتن درباره او مد شده - شهاب‌الدين سهروردي شهيد كه در سن 38 سالگي به شهادت رسيد، به زبان فلسفه سخن گفت. اگر فردوسي به زبان فلسفه‌ي مصطلح سخن مي‌گفت، همان چيزي را از خود به يادگار مي‌گذاشت كه سهروردي به يادگار گذاشت و اگر سهروردي به زبان حماسه سخن مي‌گفت كه فردوسي در شاهنامه گفته؛ مجموعه‌ي آثار سهروردي، يعني شاهنامه به زبان فلسفه و حماسه‌ي عظيم فردوسي يعني آثار سهروردي به زبان حماسه.

محتواي آن چيست؟ چه پيامي دارند؟ شيخ اشراق چه پيامي دارد؟ پيام در همان يك بيتي است كه خواندم. پيام اين هر دو بزرگ است. «نبيند مرا زنده با بند كس». روان آدمي آزاد است. آزادي روان به چيست و روان چه كسي آزاد است؟ آدم در زندان آزاد است يا نيست؟ شير اگر در زنجير است، شير است. روان آدمي چرا آزاد است؟ چون تعلق آزاد است. عقل آزاد است. هيچ كس و هيچ كس نمي‌تواند عقل را در بند كند. تن شما در بند باشد، دست‌ها و پاها در بند باشد، شما را به دار بكشند، بسوزانند، اما نمي‌توانند عقل را در بند بكشند.

اين داستان را بارها نقل كرده‌ام كه روزي راهزن‌ها جلوي بزرگي را گرفتند. رئيس قافله گفت «كور شو» گفت «چشم». رئيس دزدها گفت «كر شو»، گفت «چشم». گفت «بنشين»، نشست. هر چه گفت كرد. گفت «نفهم» پاسخ داد؛ «بسيار متاسفم. تو نمي‌فهمي، اما من مي‌فهمم. چگونه نفهمم؟» اگر كسي آزاد باشد مگر مي‌شود از او خواست كه نفهمد؟ من اين بيت را باز تكرار مي‌كنم. مي‌گويد هيچ‌كس نمي‌تواند من را در بند ببيند. چرا؟ «كه روشن روانم همين است و بس». روان روشن كه به بند نمي‌رود.

رستم مظهر آزادگي و فتوت ايران است. و درايت و عقل. و همه اينها را مي شود در خلال داستان‌هاي شاهنامه، در تك تك داستان‌ها ديد. تراژدي رستم و سهراب، يك تراژدي غم انگيز است اما سراسر حكمت است. جنگ فرعون و موسي در درونش است. كتب بزرگ، همه همين هستند. قرآن كريم از موسي و فرعون صحبت كرده. آيا داستان موسي و فرعون كه چند هزار سال پيش مي‌زيسته‌اند تمام شده؟ هرگز تمام نمي‌شود، جنگ موسي و فرعون هميشه ادامه دارد. و اين جنگ موسي و فرعون همه‌ي شاهنامه است. قهرمان‌هاي شاهنامه. و اينجا بحث خرد است. فردوسي درس خرد مي‌دهد. تكنيك درس نمي‌دهد. آن موقع عصر تكنيك نبوده. درس خرد و فتوت و فضيلت مي‌دهد. باطن انسان جولانگاه همين پيكار است تا ابد. تا سرانجام، كه يا سرمنزل سعادت است يا شرارت. به زبان ديني، يا بهشت است يا جهنم.

در داستان‌هاي دانته بر سردر جهنم نوشته؛ اكنون كه وارد اين دوزخ مي‌شويد، همه‌ي فضيلت‌ها را كنار بگذاريد. وقتي فضيلت كنار برود، سرانجام دوزخ است. اگر با فضيلت همراه بود، سرانجام بهشت بود. و همه‌ي درس فردوسي و همه قهرماني‌ها و داستان‌ها، با چه لطافتي و فضيلتي همين است. مساله شواليه‌گري در غرب هم وجود دارد. اما شواليه‌ي فردوسي با شواليه‌ي غربي بسيار متفاوت است. رستم به عنوان قهرمان شاهنامه حتي به دربار شاه هم نمي‌رفته. البته شاه از نظر فردوسي فره ايزدي و مظهر عدالت است، نه شاه مستبد. با يك عمل كوچك خطا، فره ايزدي از بين مي رود و شاه ديگر فرهمند نيست. سقوط مطلق است. با اين وجود، رستم خودش هيچ گاه به دربار نمي‌رفته. هر وقت به او نياز داشتند، صدايش مي‌كردند. جنگش هم به تمامي درس فضيلت بوده.

من خيلي خوشحالم كه اين مجلس به نام نامي فردوسي مزين است. الحق كه حكيم بزرگي بوده. همه حرف‌هايش سراپا حكمت است. ان‌شاءالله ما بتوانيم با اين كتاب بزرگ زميني، كه نزديك به آسماني است، هرچه بيشتر آشنا شويم. درود بر شما.

منبع: www.ketabnews.com


تعداد بازديد اين صفحه: 469
خانه | بازگشت | ksguest (ksguest)

طراحی، پیاده سازی و اجرا توسط شبکه ملی مدارس ایران ( رشد )

www.roshd.ir Powered By Sigma ITID.