تاريخ و زمان
شنبه 1 ارديبهشت 1403  
  جستجو
  بازديدها
تعداد بازديد از سايت: 1029985
تعداد بازديد اين بخش: 11326
در امروز: 784
اين بخش امروز: 8

  اصطلاحات ادبي
آشنايي با اصطلاحات ادبي12

ناول:
ناول يا نوول يك واژه‌ي فرانسوي است كه با ناوّلا در زبان ايتاليايي مترادف است. اين كلمه در حيات خود تحولات زيادي را از سر گذرانده است. در ابتدا به قصه‌هاي كوتاه هجوآميز و هزل‌گونه‌اي گفته مي‌شد كه در قرون وسطا رواج داشت و مانند ناوّلا، قصه‌هاي دكامرون يا حكايت‌هاي كانتربري را در بر مي‌گرفت.
بعدها با پيدايش رمان، ناول براي گزيده‌ي رمان‌هايي كه در متون درسي نقل مي‌شد به كار رفت. سپس هنري جيمز، نويسنده‌ي امريكايي از داستان‌هاي بلند خود تحت عنوان ناول نام برد. در زبان فارسي ناول معمولا برابر داستان كوتاه استفاده مي‌شود.
از حيث ساختار، ناول داستاني را گويند كه بر محور حادثه‌اي مركزي و واحد قرار گرفته باشد و نقطه‌ي اوج داستان معمولا به طرزي دور از انتظار خواننده رخ مي‌دهد.
ناول داستان كوتاهي است كه نويسنده چند تن را در تلاش و كوشش يا مساله ي بغرنجي نشان مي دهد و از آن نتيجه اي مشخص مي گيرد. البته ناول شبيه رمان است اما مسايلي كه در آن مطرح مي شود، كوتاه تر و با شاخ و برگ كم تر بوده ولي داراي سبك و هدف محكمي است.



نسيب
نسيب در لغت غزل گفتن و شرح احوال عاشق و معشوق را بيان داشتن است.



نظم پردازي
نظم پردازي سه معني متمايز دارد:
1- عمل سرودن شعر يا هنر منظومه پردازي
2- قالب يك نوشته ي شاعرانه از لحاظ ساختار و وزن و بحر
3- بازسازي موزون يك متن منثور



نظيره سازي
هر نوع تقليد سخره‌آميز ادبي، نظيره‌سازي محسوب مي‌شود. در نظيره‌سازي ممكن است موضوع با اهميتي را به شيوه‌اي سَبُك يا سخره‌آميز بيان كنند. برخي از منتقدان غربي نظيره‌سازي را يك نوع ادبي مي‌دانند كه شامل نقيضه و سخره حماسه است. اما پاره‌اي ديگر، نقيضه و نظيره‌سازي را دو نوع مستقل ادبي به شمار مي‌آورند و تنها تفاوت بين اين دو را در آن مي‌دانند كه هدف نقيضه جواب به اثر مشخص و معيني است. حال آن‌كه در نظيره يك طرز فكر يا نگرش خاص دستاويز اثر نويسنده و شاعر قرار مي‌گيرد. براي نمونه، سروانتس، نويسنده‌ي اسپانيايي سده ي هفدهم ميلادي در كتاب دُن كيشوت، سنت ادبي رمانس را به سخره و ريشخند مي‌گيرد.



نقد فمينيستي
ديدگاه اصلي نقدهاي فمينيستي آن است كه: تمدن غرب تمدني پدرسالار و مردمحور است و به گونه اي سازمان يافته است كه در تمام مظاهر اين تمدن از فلسفه تا كتاب مقدس يهوديان، زن نسبت به مرد همواره كم تر است و جايگاهي پست تر و منفي دارد. تفاوت جسماني و قدرت جسماني مردانه در كنار ويژگي هاي شخصيتي اين جنس باعث شده است كه بر طبق اين نگاه مردانه، مردان موفق به اختراعات بزرگ، كارهاي مهم و ايجاد فرهنگ و تمدن بشوند. برعكس در طول تاريخ زنان را طوري تربيت كرده اند كه اين پدرسالاري را باور كرده اند و خود را دست كم گرفته اند.



نهاد مفعولي
نهاد مفعولي كلمه‌اي است كه براي بخشي از جمله، نهاد و براي بخشي ديگر، مفعول باشد. به عبارت ديگر: كلمه‌اي‌ است در جمله‌ي مركب، كه در يكي از جمله‌هاي پايه يا پيرو، نهاد است، و در ديگري، مفعول. مانند كتاب در دو جمله‌ي زير:
كتابي خريده‌ام كه خواندني است.
كتابي كه خريده‌ام خواندني است.



واژه
واژه" اصطلاحي است در زبان شناسي به معني "كلمه" اما تفاوت آن با "كلمه" در آنست كه واژه يا قاموس مي تواند كلماتي با شكل هاي متفاوت داشته باشد. در واقع واژه آن واحد انتزاعي است كه در دل كلمه قرار دارد. براي مثال اگر چه كلمه "گذشت" در جمله "او از آنجا گذشت" و "انسان بايد گذشت داشته باشد" يكي است، قاموس آنها تغيير كرده است بطوري كه در دومي واژه اي متفاوت داريم.



وحدت زمان
اصطلاح وحدت زمان از اشاره اي سرچشمه مي گيرد كه ارسطو در كتاب فن شاعري دارد. وي مي گويد: حوادث تراژدي بايد در طول يك شبانه روز رخ دهد و يا حداقل از اين حدود تجاوز نكند. نمايش نامه ي مطلوب آن است كه مدت وقوع حادثه ي آن تقريبن برابر همان مدتي باشد كه براي اجرا لازم است، زيرا جا دادن حادثه ي سال ها و قرن ها در يك نمايش سه چهار ساعته كاري طبيعي نيست و مغاير با اصل حقيقت نمايي است. موضوع "وحدت مكان" را نيز ماگي، منتقد ايتاليايي ، از وحدت زمان ارسطو نتيجه گرفت.



وحشي ارجمند
وحشي در لغت به كسي مي گويند كه از مواهب تمدّن بي بهره است و ارجمند در لغت به معناي با ارزش، بزرگوار، گرانمايه، شريف، اصيل، غني است. "وحشي ارجمند" در اصطلاح اشاره به گرايشي دارد كه در سده ي هفدهم و هجدهم ميلادي در حيات فرهنگي و ادبي اروپا پديد آمد و بيانگر جستجويي است كه غرض از آن احياي پاكي، شكوه، و غناي بكر و تمدّن نيافته اوليه است. اساس اين گرايش بر اين اعتقاد استوار است كه در زمان هاي اوليه و شرايط آزاد بدوي، انسان هاي بيگناهي همچون آدم و حوا مي زيسته اند.



وزن
ما با شنيدن هر يك ازمصراع هاي يك شعر موزون، آهنگ خاصي را حس مي كنيم كه آن را در يك جمله ي معمولي نمي يابيم .اين آهنگ را كه در همه ي مصراع ها يكسان است، " وزن شعر" مي نامند.
وزني كه در هر يك ازمصراع ها احساس مي شود، پيرو نظمي است كه در چه گونگي قرارگرفتن واژه هاي آن مصراع وجود دارد، به گونه اي كه اگر در هر مصراع واژه اي برداشته شود و يا جاي آن وازه يا واژه هاي شعر تغيير كند، آن آهنگ و وزن نخستين احساس نخواهد شد. در هر شعر همه ي مصراع ها هم وزن اند، يعني تعداد و ترتيب هجاها در هر دو مصراع يكي است.
علمي كه درباره ي وزن شعر سخن مي گويد عروض ناميده مي شود.



وزن كامل
هر وزن كه از تكرار پايه "متفاعلن" يا شاخه‌ها و زحاف‌هاي آن به دست آيد، آن را وزن كامل گويند. وزن كامل بر دو گونه است: كامل سالم و كامل غيرسالم:

1- وزن كامل سالم
آن است كه از تكرار پايه‌ي متفاعلن به وجود آمده باشد، مانند اين بيت:
چه كند شمن، چو جدا شود شمن از صنم
به جز آن كه روز و شبان نشسته بود به غم

2- وزن كامل غيرسالم
وزني است كه از شاخه‌ها و زحاف‌هاي متفاعلن به وجود آمده باشد و زحاف‌هاي آن عبارتند از:

- مقطوع
- موقوص
- مقطوف



وزن متقارب
هرگاه وزني از تكرار پايه‌ي "فعولن" يا شاخه‌ها و زحاف‌هاي آن به وجود آيد، آن را متقارب گويند. وزن متقارب بر دو گونه است: متقارب سالم و متقارب غير سالم.
وزن متقارب سالم وزني است كه از "تكرار پايه‌ي فعولن" به دست بيايد.
وزن متقارب غيرسالم وزني است كه از "شاخه‌ها و زحاف‌هاي پايه‌ي فعولن" به وجود بيايد. 


وزن هاي تك پايه در علم عروض
وزه هاي تك‌پايه عبارتند از:
1- رمل با پايه يا تكرار پايه و شاخه‌هاي "فاعلاتن"
2- متقارب با پايه يا تكرار پايه و شاخه‌هاي "فعولن"
3- رجز با پايه يا تكرار پايه و شاخه‌هاي "مستفعلن"
4- هزج با پايه يا تكرار پايه و شاخه‌هاي "مفاعيلن"
5- متدارك با پايه يا تكرار پايه و شاخه‌هاي "فاعلن"
6- وافر با پايه يا تكرار پايه و شاخه‌هاي "مفاعلتن"
7- كامل با پايه يا تكرار پايه و شاخه‌هاي "متفاعلن"




همنشيني مالوف
در معني شناسي تمايل كلمات معين در همنشيني با يكديگر را همنشيني مألوف كلمات گويند. براي نمونه، صفت "پاكيزه" با اسم هايي نظير آسمان، جامه، انسان، دست و صورت قابليت همنشيني دارد، اگر چه با هر يك از اين كلمات معني اندك متفاوتي را ممكن است القا كند.
كلمات مترادف (synonym) با وجود مطابقت دلالت نمي توانند با كلمات متفاوتي همنشين شوند. مثلا كلمات "عميق" و "ژرف" هر دو مي توانند با "همدردي" همنشين شوند، اما فقط "عميق" با "چاه" همنشيني مألوف دارد. 



منبع: تبيان


تعداد بازديد اين صفحه: 168
خانه | بازگشت | ksguest (ksguest)

طراحی، پیاده سازی و اجرا توسط شبکه ملی مدارس ایران ( رشد )

www.roshd.ir Powered By Sigma ITID.