تاريخ و زمان
دوشنبه 24 ارديبهشت 1403  
  جستجو
  بازديدها
تعداد بازديد از سايت: 1063498
تعداد بازديد اين بخش: 11850
در امروز: 2159
اين بخش امروز: 4

  داستان
آموزش داستان نويسي 16

تقسيم روايت
صفحات متعدد روايت خشك و خالي، خسته كننده است. زيرا اطلاعات راجع به شخصيتها، اتفاقات گذشته، علت و تأثير اين حادثه و آن درگيري يك جا جمع و كم كم كوهي از اطلاعات با هم مخلوط مي شوند و ديگر نمي توان مصالح كمكي را از مصالح داستان تميز داد. روايت بايد ضمن اينكه اطلاعاتي به خواننده مي دهد، گيرا باشد.
به علاوه كم و زياد كردن سرعت پيشروي داستان در روايتي مفصل، بسيار مشكل و تأثير بصري روايت طولاني بر خواننده كه مجبور است همه ي آن را بخواند، ناخوشايند است. و باز احتمال دارد روايت شبيه متن كتابهاي درسي شود.
نويسنده مي تواند براي رفع اين مشكل از فن ساده اي استفاده كند: با گفتگو ها و صحنه هاي ديگر روايت طولاني را به چند قسمت تقسيم كند.

داستان: رمان در قرن دوازدهم يعني هنگامي كه چين سعي مي كرد به كره لشكركشي و بر كره حكمراني كند اتفاق مي افتد.
نويسنده ابتدا شروع به روايت سابقه ي اين تجاوز و خواننده را با بسياري از حكام، سردارها و رؤساي چيني كه قرنهاي متمادي نقشه ي تصرف كره را مي كشيدند آشنا مي كند. ضمناً از طريق همين روايتها نبردها، دسيسه ها، سنن، اصول اخلاقي، قهرمانان (مرد و زن) برجسته و افراد حقه باز را توصيف مي كند.

مثال 1: نويسنده مي تواند ضمن يكي از روايتها كه چگونگي شورش دهقانان عليه سرباز گيري و مالياتهاي ظالمانه را بيان مي كند، صحنه اي را تصوير كند كه در آن رهبر انقلابي را دستگيري مي كنند. و وقتي او را روي خيابانها مي كشند تا ببرند و گردنش را بزنند مردم سوگواري مي كنند.

مثال 2: وقتي نويسنده دوباره روايت كردن را از سر مي گيرد و خواننده را به زماني مي برد كه رؤساي قبايل مختلف گرد آمده اند تا قوايشان را يكي كنند، مي تواند برخي از گفتگوها و نقشه هاي آنان را نيز در بين روايت بياورد.

استفاده از چند صحنه و گفتگو در بين روايتي طولاني، آدمها را قواعي و آن دوره ي تاريخي را زنده تر مي كند. هر چه روايت طولانيتر باشد، ميزان استفاده ي نويسنده از صحنه يا گفتگو و تقسيم روايت به قسمتهاي كوچكتر بايد بيشتر باشد و برعكس. 



من راوي ذهني و عيني
دو شكل اصلي روايت اول شخص عبارت است از: من راوي ذهني و من راوي عيني. نويسنده بايد ابتدا محتوا، ميدان عمل و ديد داستان و نيز سطح حرفهاي من راوي را ارزيابي كند.
داستاني كه طرح پيچيده و شخصيتهاي زيادي دارد، نياز به ميدان ديد وسيع و تجزيه و تحليل هاي مختلف شخصيتها و وضعيتها دارد. در اين مورد استفاده از من راوي عيني مناسبتر است. اما اگر طرح داستان ساده و شخصيتهاي آن كم باشد، به دليل اينكه نويسنده نياز به تأثير بي واسطه ي راوي، عمق شخصيت و واكنشهاي عاطفي دارد، بهتر است از من راوي ذهني استفاده كند.

من راوي ذهني در تمامي روابط، درگيريها، اعمال و حوادث داستان عميقاً نقش دارد اما به دليل محدوديتهاي طبيعي جسم انسان، صرفاً مي تواند برخي از اتفاقاتي را كه شاهدش نبوده، تعريف كند. چرا كه او هم از اتفاقات جاهاي ديگر، مطلع مي شود يا مي تواند حدس بزند چه اتفاقي رخ داده است. من راوي ذهني در حقيقت تجسم انسان (تشخيص) «اكنون» است. با اين حال، مي تواند گذشته، توقعات و پيش بيني هايش را افشا كند با همه ي خوانندگان شخصاً صحبت كند و صميمانه توضيحاتي درباره ي خودش، اشخاص ديگر و وضعيتهاي مختلف به خواننده بدهد.
اما من راوي عيني، نقش چنداني در روابط و حوادث ايفا نمي كند. و به جاي تعريف سرگذشت تقريباً عادي خود، داستان زندگي شخصيتهاي اصلي را بازگو مي كند. وي در مقياس با من راوي ذهني، داستانها و درونكاويهاي اشخاص بيشتري را بيان مي كند، تحرك بيشتري و بر زمان تسلط دارد و مي تواند در موقع لزوم، به راحتي به لحاظ زماني، جلو و عقب برود.

من راوي ذهني فقط هنگامي داستان اشخاص ديگري را بيان مي كند كه نقشي در داستان او داشته باشند. اما من راوي عيني نقشي فرعي در داستان اصلي دارد و شخصيت اصلي نيست.
جان جيس همچنان به مراوده اش با لورتا اداه داد. همسرش بعد از اينكه فهميد جان وارث شش ميليون دلار شده است، سه كارآگاه خصوصي را اجير كرد تا او را پيدا كنند. جان مي ترسيد كه مبادا لورتا تركش كند. شبي كه به لورتا گفت متأهل است، من آنجا بودم. گفت: «اما از زنم متنفرم.» لورتا با غرور و ناباورانه لبخند زد. جان ملتمسانه گفت: «اما ازم جدا نمي شود. فقط اعتبار اجتماعي مذهبش برايش مهم است.»مثال (من راوي ذهني): زنم را ترك كردم چون سردمزاج و ملال آور بود. دوسالي سرگردان بودم و پيشخدمت رستوراني در نيواورلئان شدم. بعد با لورتا: دختري جذاب و با احساس، آشنا شدم. مي خواهم با او ازدواج كنم اما از قانون تعدد زوجات مي ترسم.

مثال (من راوي عيني): موقعي كه جان جيس پيشخدمت كافه اي در نيواورلئان بود با او آشنا شدم. مرد ساكت و تنهايي بود. گفت كه چون همسر اولش سردمزاج و ملال آور بوده، او را ترك كرده است. بعد با لورتا كه دختر چاق و بوري بود آشنا شد. لورتا او را به هيجان آورده بود. مي خواست با او ازدواج كند، اما مي ترسيد كه مبادا به جرم تعدد زوجات به زندان بيفتد.
اگر من راوي ذهني حراف نباشد، وسعت و عمق رمان كم مي شود. و با اينكه داستان را بي واسطه براي خواننده تعريف مي كند، ميدان ديد او كم است. چون راوي ذهني به طور منطقي نمي تواند همه ي اتفاقات پيرامونش را شرح دهد. اما از سوي ديگر، اگر راوي پرحرف باشد، شدت تأثير داستان از بين مي رود. چون بيش از حد توضيح مي دهد، و از روايت كردن اتفاقاتي كه برايش رخ داده منحرف مي شود تا به وصف شخصيتهايي كه مستقيماً در كشمكش زندگي او نقشي ندارند، بپردازد. در حالي كه فقط اتفاقاتي كه در زمان حال براي خود او رخ مي دهد، مهم است. شخصيت مصرانه از خواننده مي خواهد كه به داستانش گوش دهد و در زندگي او شريك شود.

مثال: نمي توانستم دوري لورتا را تحمل كنم. دختري آتشي مزاج و پراحساس بود. برايش مهم نبود كه وضع مالي من حسادت برانگيز نيست. فقط شيفته ي من بود. زن من هرگز اين چيزها را درك نمي كرد. چون مثل ماهيِ سردمزاج و بي محبتي بود. اما نمي دانم چرا از من جدا نمي شد. همه ي فكر و ذكرم پيش لورتا بود و اصلاً به زنم فكر نمي كردم.

من راوي عيني بايد حراف باشد، در غير اين صورت نمي تواند شخصيتهايي را با روايت كردن داستانهايشان خلق كند. و بايد آنقدر پيچيده باشد كه بتوان گفت همه ي وجودش چشم است و آنقدر تحليلگر باشد كه بتوان گفت عميقاً درون نگر است. و بايد خواننده را وادارد كه به شخصيتهاي ديگر بيشتر علاقه مند شود تا به خود او. و بايد اطلاعاتي درباره ي شخصيتهاي اصلي در اختيار خواننده بگذارد كه من راوي ذهني نمي تواند چرا كه به زحمت مي تواند آن اطلاعات را كسب كند. من راوي عيني تقريباً شبيه راوي سوم شخص: او است و فقط بخشي از داستان خويش را بازگو مي كند.

مثال: جان جيس همچنان به مراوده اش با لورتا اداه داد. همسرش بعد از اينكه فهميد جان وارث شش ميليون دلار شده است، سه كارآگاه خصوصي را اجير كرد تا او را پيدا كنند. جان مي ترسيد كه مبادا لورتا تركش كند. شبي كه به لورتا گفت متأهل است، من آنجا بودم. گفت: «اما از زنم متنفرم.» لورتا با غرور و ناباورانه لبخند زد. جان ملتمسانه گفت: «اما ازم جدا نمي شود. فقط اعتبار اجتماعي مذهبش برايش مهم است.»
هميشه لازم نيست من راوي عيني، منبع اطلاعاتش را فاش كند. چون او اطلاعاتش را از منابع و مكانهاي مختلفي به دست مي آورد، خواننده استنباطهايش را مي پذيرد. از سوي ديگر، خواننده اگر چه در استنباطهايش از گفته هاي من راوي ذهني، آزاد است، اما فقط از چيزهايي كه او مي داند، مطلع است.
در داستانهايي كه راوي آن من ذهني است، نويسنده با وارد كردن راوي در درگيريها و با تحليل شخصيتهاي ديگر، در داستان شك و انتظار و كشش ايجاد مي كند. اما هنگامي كه راوي من عيني است، هر چه جذابيت شخصيتها و داستانهايشان بيشتر باشد، شك و انتظار و كشش بيشتر است و برعكس. 


صفات نامشخص
صفات فرضي و نامشخص، كلمات سهل انگارانه اي است كه اشخاص، وضعيت يا اشيا را توصيف مي كند. اين صفات به اين دليل فرضي است كه خواننده، خود بايد جزئيات يا تصوير هر چيزي را كامل كند. و به اين دليل نامشخص است كه تصوير عيني يا جزئيات دقيق چيزي را به دست نمي دهد.
صفاتِ زيبا، خوش تيپ، جذاب، زشت، شرور، افسونگر، خوب، ناز، دنيا ديده، خوشگل، عالي، مطبوع، ناخوشايند و غيره مبهم و كلي هستند و فقط بايد از آنها در گفتگوها يا درون نگري ها استفاده كرد.


مثال: زني جذاب وارد سالن مد شد. زن موهاي زيبا و بلند و دندانهاي قشنگي داشت. مرد قدبلند و خوش تيپي به سوي او رفت و بر دست ظريفش بوسه زد. آنها زوج نازي بودند.
در حقيقت تنها چيزي كه خواننده با خواندن جزئيات بالا درباره ي اين زوج، مي فهمد اين است كه زني كه موهاي بلند و دندان داشت به اتاق وارد شد و مردي قدبلند دستش را بوسيد. بقيه ي صفات نامشخص يا فرضي هستند و خواننده خود بايد آنها را بنويسد و صحنه را خلق كند.
براي توصيف اشخاص، وضعيت و يا اشيا مي توان از رهنمود عملي زير استفاده كرد: اگر بتوانيد براي توصيف ظاهر اشيا يا احساساتتان در پنج مورد مختلف زير، از صفت واحدي استفاده كنيد، بايد آن صفت را به دليل اينكه نامشخص يا فرضي است كنار بگذاريد.

مثال، خوب: غذاي خوبي خوردم. احساس خوبي دارم. مرد خوبي است. سگ نگهبان خوبي است. پيپ خوبي است. ديدار خوبي داشتيم.

مثال عالي: غذاي عالي يي خوردم. احساسي عالي دارم. مردي عالي است. سگ نگهبان عالي يي است. پيپ عالي يي است. ديدار عالي يي داشتيم.

فقط خواننده حق دارد كلي گويي كند. اما نويسنده بايد صريح باشد. بايد صحنه، شخصيت و وضعيت را بر صراحت بنياد نهاد. نمايش با دقت و وضوح نثر شكل مي گيرد كلمات مبهم لحظات نمايشي را رقيق مي كند. 

منبع: تبيان


تعداد بازديد اين صفحه: 153
خانه | بازگشت | ksguest (ksguest)

طراحی، پیاده سازی و اجرا توسط شبکه ملی مدارس ایران ( رشد )

www.roshd.ir Powered By Sigma ITID.