تاريخ و زمان
دوشنبه 24 ارديبهشت 1403  
  جستجو
  بازديدها
تعداد بازديد از سايت: 1063498
تعداد بازديد اين بخش: 11850
در امروز: 2159
اين بخش امروز: 4

  داستان
آموزش داستان نويسي 8

عادت نويسندگي
فقط تعداد كمي از نويسندگان حرفه‏اي يا مبتدي اشتياقي دائمي به نوشتن دارند. چون بسياري از چيزها حواس را پرت مي‏كند و نويسنده را از حالت خلاقيت بيرون مي‏آورد: خاواده، شغل، افسردگي‏ها، تفريحات، احساس پوچي ... مسابقات بولينگ،...، گردش دسته‏جمعي، تلويزيون و غيره.
تنها راه مبارزه با اين چيزها كه مخل كار نويسندگي هستند، تقويت قواي خود با سنگر گرفتن در استحكامات نفوذ ناپذير «عادت به نوشتن» است.
اگر هر روز با عزمي جزم ننويسيد هيچ‏گاه نويسنده حرفه‏اي و مادام‏العمر نخواهيد شد. نويسنده خودش كارفرماي خودش است و شخصيت خودش هر روز او را به نوشتن وا مي‏‏دارد. سرمايه‏گذاري او نيز مثل شركت‏هاي واقعي كه متعهد به پيشرفت كار و سوددهي هستند، نهايتاً سود مي‏دهد.
بايد هر روز- به جز در مواقع پيشآمدهاي اضطراري- نوشت. نويسنده‏ها مرخصي استحقاقي ندارند. در صورت امكان بايد هر روز در زماني مشخص و جايي ثابت نوشت. جاي نوشتن نويسنده بايد محرابش باشد و در آن از دنيا فارغ شود. وقت نوشتن بايد آنقد‏ر براي زندگي نويسنده حياتي و طبيعي باشد كه به بقيه چيزهاي مخل نوشتن همچون تهديدي جدي عليه آسايشش بنگرد. ممكن است اين گفته به نظر تعصب‏آميز، سهل‏انگارانه و بي‏رحمانه بيايد، ولي اين‏طور نيست. چرا كه اگر كسي سعي كند وكيلي، پزشكي، لوله‏كشي، كشيشي يا نوازنده‏اي را از كار باز دارد، او را با بي‏رحمي تمام ادب مي‏كنند.
نويسنده بايد عادت ثابت و منظم نوشتن را در خود به وجود بياورد تا اين عادت او را مجبور به نوشتن كند. بايد ننوشتن براي او سخت‏تر از نوشتن باشد.


رمان معما، جنايي ، شك و انتظار و جاسوسي
پايه‏گذار داستان معما، جنايي، شك و انتظار يا جاسوسي ادگار آلن‏پو نبوده است. سرچشمه اين نوع داستان به اساطير يوناني باز مي‏گردد. اوديسه و انجيل نيز آن را كامل كردند و امروزه نيز اين نوع داستان همچنان به حيات خود ادامه مي‏دهد. تيسوس نمي‏گذارد مينوتور با آن اشتهاي حيواني‏اش آريادني را بخورد. داود كه شيفته بتشبع است، يوريا را به كام مرگ (جنگ) مي فرستد. بسياري از قصه‏هاي چاسر و نمايشنامه‏هاي شكسپير (هملت، اُتللو و مكبث) نيز جزو همين نوع ادبي هستند. نويسندگان آنها نيز شيوه‏هايي را به كار مي‏بستند كه هنوز داستان‏نويسان از آن استفاده مي‏كنند.
اين نوع داستان به لحاظ شكلي ساده است اگر چه ممكن است شيوه‏ها و شگردهاي طرح‏بندي آنكه در چارچوب همين شكل صورت مي‏گيرد، پيچيده باشد. براي نوشتن آن بايد برخي از راهنمايي‏هاي اساسي را به كار بست، سپس با مهارت‏هاي شخصي خود آن را اصلاح كرد و بعد بنا به ضرورت و في‏البداهه خلاقيت‏هايي در آن انجام داد. اما راهنمايي‏ها، قانون نيست، بلكه صرفاً سنت‏هايي ماندگار است كه در طي قرون كارآيي خود را نشان داده است.

الف) هر اتفاقي چه كوچك و چه بزرگ، كه در داستان روي مي‏دهد بايد با طرح داستان ارتباط داشته باشد. پس زمينه‏هاي زائد و بي‏ربط را حتي اگر هم جذاب باشد، بايد از داستان حذف كرد. همه مطالب بايد طرح و داستان را تقويت كند.

ب) قهرمان يا قهرمان زن (كار‏آگاه، مآمور تحقيق يا ناظر بي‏گناه) بايد ارتباط يا پيوندي با صحنه داستان داشته باشد تا داستان باور كردني شود: كارآگاه: سابقه پليس بودن. پزشك: بيمارستان. وكيل: دادگاه. مامور تحقيق بيمه: شركتي بزرگ، مشتري ثروتمند و غيره. و اين باعث مي‏شود تا شخصيت اصلي و خواننده در به در دنبال شناسايي آنها نباشد.

ج) جنايات پيش پا افتاده ديگر كسي را مسحور و متوحش نمي‏كند. اكنون، روزنامه‏ها اخبار جناياتي را درج مي‏كنند كه خشتن‏تر و خونين‏تر از داستان‏هاي جنايي نويسندگان است. به همين دليل هم امروزه، رمان‏هاي جنايي نبايد به جنايات پيش‏پا افتاده بسنده‏ كنند، بلكه داستان را بايد براساس قتل‏ها و اتفاق‏هاي بسيار خاص و مهم بنا نهاد.[اينك در جامعه امريكا] ديگر همجنس‏بازي، خيانت در زناشويي و حتي زناي با محارم تخلفاتي معمولي به حساب مي‏آيند. بايد در داستان قتل‏هاي زيادي رخ دهد. تجديد فعاليت گروهي فاشيستي يا تروريستي كه دولتي محافظه كار را تهديد مي‏كند، خيانت به منافع ملي و نابودي جهان با بمب‏هاي اتمي حرارتي، داستان‏هاي قابل قبولي هستند. هرچه جنايت تكان دهنده‏تر و فاجعه‏آميز‏تر باشد، احتمال چاپ شدن آن نيز بيشتر است.

د) بهتر است داستان را با قتلي هولناك يا تهديدي وحشتناك عليه جهان آغاز كنيم. در ضمن هميشه بايد براي حل جنايت و رفع تهديد از جهان محدوديتي زماني مشخص كرد. چرا كه در غير اين‏صورت شخصيت اصلي مي‏تواند با احتياط و بدون عجله نقش خود را ايفا كند حال آنكه بايد به ستوه بيايد و با دستپاچگي و ديوانه‏وار عمل كند.

ه) لزومي ندارد شخصيت (يا اشخاص) اصلي بلافاصله همدلي خواننده را برانگيزد يا گيرا باشد. اينك دوران ضد قهرمان (زن يا مرد) نيز هست. شايد در ابتدا شخصيت اصلي پذيرفتني‏تر از شخصيت (يا اشخاص) پليد باشد. شخصيت اصلي بايد كمي بعد و فقط موقعي كه تاثير عميق جنايت و علت تعقيب كردن او آشكار شد همدلي خواننده را برانگيزد.
يكي از شگردهاي پركشش خط طرح، در خطر بودن زندگي قهرمان (زن يا مرد) است. حتي شايد قهرمان را شديداً مجروح كنند اما هميشه بالاخره بهبود مي‏يابد.

و) نقشه جنايت هولناك را بايد از پيش بريزند. داستان زني كه هنگام مشاجره و در حالت مستي شوهرش را مي‏كشد و راننده‏اي كه كسي را زير گرفته و فرار كرده است و حالا دربه‏در دنبالش مي‏گردند، پيچيده نيست. جنايت از پيش طراحي شده عمدي است و پيچيدگي‏هاي لازم را براي گسترش و تبديل به خط طرح‏هاي داستاني جذاب دارد.

ز) بين شك و انتظار و غافلگيري بايد تعادل باشد. شايد هويت قاتل يا نابودگران در ضمن تعقيب و جستجو معلوم شود، اما سوال بايد اين باشد كه «قاتل بعد از اين چه كسي را خواهد كشت؟» يا «آيا او بالاخره جهان را نابود خواهد كرد؟» وقتي خواننده جواب را پيدا كرد، بايد قرباني و علت قتل را تغيير داد يا از آن طرف، تدبير ديگري براي نجات جهان مطرح كرد. شك و انتظار در داستان براساس اتفاقي قابل پيش‏بيني شكل مي‏گيرد، اگر چه خواننده نمي‏داند كه آن اتفاق چگونه رخ خواهد داد. بنابراين اگر قرار است قهرمان (زن يا مرد) بميرد بايد گذاشت تا سرانجام بميرد.
ميزان موفقيت داستان معما، جنايي، شك و انتظار يا جاسوسي بسته به آن است كه نويسنده تا چه حد بتواند به ما بقبولاند كه در خانه مجاورمان قاتلي زندگي مي‏كند يا اگر جلوي اين اشخاص پليد را نگيرند، ديگر فردايي نخواهد بود. 


احساسات عام
بايد شخصيت‏هاي رمان تاريخي يا معاصر را احساسات عامي كه همدلي خواننده را برمي‏انگيزد به هيجان آورد. احساسات عام همان عواطف تغيير ناپذير انساني است و ربطي به قرني كه مردم در آن زندگي مي‏كنند ندارد. اين احساسات خواننده را با گذشته پيوند مي‏دهد و هم حس مي‏كند.
اگر رمان بر شباهت‏هاي عام تكيه نكند ضمن اينكه اعمال و درگيري‏هاي شخصيت‏هاي آن باور كردني نخواهد بود، ماهرانه نيز نوشته نشده است.
افكار شخصيت‏ها را هميشه زمان شكل مي‏دهد كه آن هم بستگي به فلسفه غالب و نظام‏ اخلاقي فرهنگي خاص دارد. اما احساسات عام انساني مافوق زمان است و در هيچ قرني تغيير نمي‏كند: حس شور و سودا، شهوت، تنفر، عشق، جاه‏طلبي، حسادت، ترس و پرستش پرويي‏ها و رومي‏هاي باستان به لحاظ كيفيت و شدت، فرقي با احساسات امروزي ما ندارد. تنها تفاوت آنها در چيزي است كه اين احساسات عام را در هر شخصي برمي‏انگيزد.
اگر نويسنده عواطف شخصيت‏هايش را براساس اين احساسات عام بنا نهد، خواننده امروزي را با همه دوران‏ها پيوند مي‏دهد.

مثال: جوليوس سزار را سياستمداران جاه‏طلب و تشنه قدرت ترور كردند. ايبراهام لينكلن را نيز سياستمداران جاه‏طلب و تشنه قدرت كشتند. اينديرا گاندي را هم سياستمداران تشنه قدرت و جاه طلب ترور كردند.
بين اين ترورها قرن‏ها فاصله بوده است، اما عاملان همه آنها جاه و قدرت طلبان سياسي بودند. ممكن است علت فلسفه، اخلاق و جاه‏طلبي سياسي، اوضاع و احوال فرهنگي خاص باشد، اما اشتياق شورانگيز افراد عيناً يكي است. و باز احتمال دارد لباس‏ها و آداب غذاخوري مردم قرني ديگر در نظر خواننده عجيب باشد اما او هميشه مي‏تواند با عواطف شخصيت‏ها احساس همدلي كند، چون خواننده اين قرن نيز همان احساسات عام را دارد. 

منبع: تبيان


تعداد بازديد اين صفحه: 143
خانه | بازگشت | ksguest (ksguest)

طراحی، پیاده سازی و اجرا توسط شبکه ملی مدارس ایران ( رشد )

www.roshd.ir Powered By Sigma ITID.