پس از آنكه شعر خوب را تعريف كرديم و آن را به شعر خوب عمومي و خصوصي تقسيم نموديم، اينك بيان مي كنيم كه اساس شعر را بر سه قسم مي توان تقسيم نمود:
- اشعار اخلاقي
- اشعار وصفي
- اشعار روايي
اشعار اخلاقي اشعاري هستند كه تشويق و ترغيب به پيروي از اصول خوب، احساسات سالم، حريّت افكار و آزادي عقيده، وطن پرستي و شرافت دوستي، راستي و نيكوكاري و اجتناب از صفات رذيله بنمايد. چون براي نژادهاي مختلفه و ادوار متفاوته اصول اخلاقي كم و بيش متفاوت است، قهراً حكميت در خوبي و بدي اين قبيل اشعار هم بايد با ملاحظه اين اختلافات باشد، هر ملت و نژادي در هر دوره براي تكميل و ترقي هيأت اجتماعي خود پيروي از اصول و پيمودن راه هايي را معتقد است كه شايد همان اصول و راه ها منظور ديگران نباشد. مرام هيأت اجتماعي نژاد سميتيك(1) با نژاد آرين(2)، مرام يهودي قديم با يوناني و روم و ايراني قديم يكي نبوده اصول اخلاقي و اجتماعي آنها متباين بوده است، بنابراين شعرهاي اخلاقي آنها با هم متفاوت است مگر بهترين آن اشعار را كه داراي جنبه عمومي باشد. 1) اقوام سامي: آشوري، بابلي، عبراني، آرامي و ...
2) نژاد هند و اروپايي، آريايي نژاد و ...
- اشعار وصفي و تشبيهات آثاري هستند كه شاعر در آنها نقاشي و تابلوسازي مي كند، اعم از اينكه اين تابلوسازي نقاشي روحاني و پسيكولوژِيك و يا نقاشي جسماني و طبيعي باشد: بيان حالات عشقيه، غضب، خوشوقتي، دلتنگي، شكوه، رزم و بزم، شكار، تعريف وجاهت، نقاشي طبيعت از قبيل آسمان درخشان، شب تاريك، كوه، دريا، باغ و امثال آن را بايد جزء اشعار وصفي محسوب داشت. معلوم است هر چه احساسات شاعر قوي تر و يا لطيف تر باشد، هر چه ذوق و سليقه شاعر زيادتر باشد، هر چه خود نقاشي نزديك تر به طبيعت باشد، آن نقاشي روحاني و يا جسماني بهتر خواهد بود، مثلا اگر شاعري خود گرفتار عشق شده باشد، بر خودش مصائبي وارد شده باشد، در منظر طبيعي و در دامن طبيعت نشو و نما كرده باشد، بهتر از كسي كه فقط در خيال و عالم تصور نقاشي مي نمايد از عهده برآمده و تابلوهاي مختلفه عشقي را مجسم خواهند نمود.
منبع: تبيان |