نويسنده:سيد حسين فدايي حسين موضوع اصلي:ادبيات موضوع فرعي:داستان هاي فارسي ناشر:مدرسه قيمت (ريال): 2500 شمارگان:3300 نوبت چاپ: اول سال چاپ:1389 تعداد صفحه:248
معرفي كتاب: كتاب حاضر داستاني در مورد زندگي يكي از رزمندگان دوران دفاع مقدس است كه خلاصه آن به شرح زير است: در پشت آمبولانس كه باز مي شود ، دو پرستار جوان بلافاصله پايين مي پرند و با خود برانكاردي را از ماشين بيرون مي كشند . روي آن " يوسف صبوري" جواني حدودا سي و پنج ساله با سري كم مو و ته ريشي به صورت، در آرامش خوابيده است . " ايوب" پدر يوسف ، پيرمردي هفتاد و چند ساله ، لاغراندام و تكيده ، با چهره اي مضطرب و هراسان با حسرت به يوسفش نگاه مي كند. - (خدايا... به دادش برس!) آقا يوسف از فرماندهان رده بالاي جنگ محسوب مي شد كه هفده هجده سال است كه به كما رفته و مادر در آستانه يك رويداد نادر در عالم پزشكي در كشورمون قرار گرفتيم. هر چند خارج شدن از كما، اونم پس از اين همه سال، حتي در خارج از كشور هم پديده كم يابي محسوب مي شه. به هرحال تيم پزشكي ما توي اين مدت با متخصصان مختلفي چه در داخل كشور و چه در خارج ، صحبت كرده و مي تونم به جرئت بگم: الان خيلي از محققان منتظر هستن تا ببينن سرانجام اين اتفاق به كجا ختم ميشه؟ يا چه روندي را دنبال مي كنه؟ ايوب از دريچه كوچك اتاق شماره هفت بخش مراقبت هاي ويژه ، هم چنان نگران و مضطرب، به يوسف خيره است. دستگاه متصل به بخش هايي از سر يوسف سيگنال ها و امواجي را به نشانه ي فعاليت سلول هاي مغزي او ثبت مي كند. دكتر مي گويد: نشانه هايي از فعاليت مجدد مغز ديده مي شود و .......... |