|
|
|
|
شعر در ايران پيش از اسلام(1) |
قسمت اول از سلسله مباحث " عروض بياموز "
اشاره : شايد تا قبل از قرن نوزدهم در سراسر جهان يكي از ذاتيات شعر موزون بودن و آهنگين بودن آن بود ديدگاهي كه تا هم اكنون نيز به رغم تغيير بسيار در ذائقه ادبي انسان مدرن كماكان اهميت خود را مخصوصا در ادبيات فارسي و عربي حفظ كرده است . هنوز هم براي ما شعري ويژگي هاي حرفه اي تري دارد كه وزن عروضي داشته باشد . عروض علمي است كه درباره اوزان و بحور اشعار و ميزان منظوم بودن سخن بحث مي كند . عروض بر وزن فعول در حقيقت اسم مفعول به معناي " معروض عليه" است يعني آنچه شعر به آن عرضه مي شود تا موزون و ناموزون بودن آن باز شناخته شود. اين علم در ادبيات عرب و فارسي بسيار دقيق و عميق است اما با وجود تفاوت هاي زياد ماهيت زبانهاي لاتيني- براي مثال- در زبان انگليسي هم به نوعي عروض بر مي خوريم . در ادبيات انگليسي عروض علاوه بر وزن كلي شعر به ديگر جنبه هاي فني نظم مثل قافيه ، پاره شعر و حتي جناس آوايي هم مي پردازد ، اين در حالي است كه هر كدام از موضوعات ياد شده در ادبيات فارسي براي خود شاخه اي مجزا و علمي دارند . تبياد در تلاش خود براي ايجاد آشنايي هرچه بيشتر شما عزيزان با ادبيات ايران و جهان سلسه مباحث " عروض بياموز " را به تناوب ارائه خواهد كرد و شما را با نحوه سنجش وزن شعر و و تشخيص اوزان شعر فارسي آشنا خواهد ساخت . و بهترين نقطه را براي شروع ، نقطه شروع شعر فارسي ديديم! ازين رو پيشنهاد ما به شما مطالعه اجمالي در شكل گيري شعر فارسي است كه از كتاب " شناخت شعر " تقديمتان مي كنيم .
شعر در ايران پيش از اسلام شعر كلامي است تنيده ز دل كه در آن نوعي از وزن بتوان يافت. زيرا «در هر يك از زبانهاي دنيا، اگر شعري هست، موزون است و شعر بي وزن يا منثور از مخترعات شعراي قرن نوزدهم فرانسه بوده و تجدد خواهان زبانهاي ديگر، از ايشان اقتباس كرده اند.»( وزن شعر فارسي، دكتر پوريز ناتل خانلري، ص 6)
اين شيوه ي سخن از ديرباز در كشور ما مورد قبول بوده است و بي سبب نيست كه زردشت پيامبر باستاني، رازها و نيازهاي آسماني خويش «گاثاها» را با اهورامزدا به كلام منظوم بيان داشته است. لفظ گاثا خود نيز به معني سرود است و بخشي از اوستان كه گاثه ها خوانده مي شود اشعاري است موزون، كه نوعي از تركيب بندهاي بدون بند است و از يازده تا نوزده سيلاب پديد آمده است(شعر در ايران، شادروان بهار، ص 73.)
از گاثه ها كه بگذريم، يشتها نيز منظوم است ولي اوزان آن با گاثه ها يكسان نيست. وزن شعر در بيشتر پشتها هشت هجايي(1) است و در ميان آنها اشعار ده و دوازده هجايي نيز يافته اند. افسوس كه از روزگار ماد و هخامنشي و اشكاني سرودهايي بر جاي نمانده است تا بتوانيم درباره شعر در آن زمانها بدرستي داوري كنيم. اگرچه برخي از محققان برآنند كه عبارتهايي كه در آغاز چند كتبيه ي هخامنشي تكرار شده سرود يا دعايي منظوم است(يك قطعه ي منظوم در پارسي باستان، از شادروان دكتر محمد معين) ولي اين نكته نمي تواند مبين چگونگي و ماهيت شعر در آن روزگاران باشد. خوشبختانه از عهد ساساني كلام منظوم كم نيست و آنچه از آن ايام برجاي مانده مي تواند چراغ راه قضاوت راستين قرار گيرد. نخستين سخني كه از آن روزگاران نشاني از شعر دارد كلام «ماني» است كه برخي دوازده هجايي و بعضي نه هجايي است. شعر دوازده هجايي ماني شايد از كتاب شاپورگان وي باشد، زيرا «ماني»؛ كتب خود را به خط و زبان «سرياني» نوشته، جز شاپورگان كه به فارسي تدوين شده است. اين كتاب تا روزگار ابوريحان بيروني نام و نشاني داشته، زيرا ابوريحان در «آثار الباقيه» قسمتي از آن را آورده است. اين اثر امروز در دسترس ما نيست ولي صحايفي از آن در شهر تورفان به دست آمده است كه به خطوط پهلوي، سغدي و ايغوري است، در اين سخنان كه از نوع اشعار هجايي است، از آفرينش جهان مادي و ظهور اهريمن و پديد آمدن آسمان و زمين بحث شده و جاي به جاي قطعه هاي ادبي و لطيف در توصيف جهان و درخت نور دارد كه دل انگيز و شيواست.
اينك قطعه اي دوازده هجايي از آن را نقل مي كنيم:
خور خشيت ي روشن ادپور ماهي بر ازاگ روژنداد برازند از تنواري اوي (درخت) مرواني باميوان اوي وازند شاديها وازند كبوتر(اد؟) فرشه مروي و سپ (گونك؟) سر اوينداد آواژند (؟) ي كنيكان، يستايند (هماگ؟) تنوراي اوي (درخت؟)
ترجمه ي اين قطعه به فارسي چنين است:
خورشيد روشن و ماه تمام برازنده ، روشني دهند و برازندگي نمايند از تنه ي آن درخت مرغان روشن دل سحري آوزا دهند به شادي سخن گويند، كبوتران و طاووسان (پرستو) و همه «گونه» مرغان سرود گويند (و) آواز خوانند (...؟) دختران. ستايش نند (همگي)... تنه ي آن درخت را(رساله ي ماني، نوشته ي شادروان بهار.)
تقطيع مطلع اين اشعار چنين است:
خور خشي تي رو شن اد پور ما هي ب را زاگ – – – – – – – – – U – –
نمونه اي از شعر نه هجايي ماني:
هپت اپاختر پرزيد، اد دو ازدهاگ آگوست او گيشت اد پدهان ي ايردوم آسمان ال آگوست، اوشان پد وانگ انپسين(!) گردنيدن راي، نرو ما يك فرستگ دو ابر گمارد اوشان دودي ال او ديمند، اد باريست ي روشن، اهراپت، اد اژ واد اد روشن، آب اد آذور اژ گوميرشن پارود، روشن رهي دو، هان ي خورخشيد، اژ آدوراد روشن پدپنژ بربسپ فرهرين وادين روشنين، آيين او آذورين، او دواژده در.
ترجمه ي اين قطعه اين است:
هفت اختر را بر چبيد (يعني – نصب كرد) و دو اژدها را بر بست و مقيد ساخت و بدان آسمان زيرين بر بداشت شان و براي گردانيدن آن آسمان، نرو ماده دو فرشته بر گماشت
ايشان (عناصر مختلط نور و ظلمت كه در عالم ظلماني به چنگ اهريمن اسير بودند) ديگر بار به سوي ويمند(2) و دربار «حصار» شتافتند و از باد و آب روشن و آتشي كه از ريزش رسوب كرده، روشن،
گردونه ي دوگانه ي آتشين براي خورشيد (ساخت) و پدر روشنايي، پنج باروي، فروهري و بادي و آب روشن و آتشين و دوازده در(شعر در ايران، نوشته ي شادروان بهار، ص 17-16.)
تقطيع مطلع قطعه ي فوق چنين است:
هپت ا پاخ تر پر زيد اد دو U– U – – – – – U
--------------------------------------------------------------------------------
پي نوشت ها :
1-سيلاب يا هجا عبارت است از چند صوت كه به يك دم زدن و بي فاصله شنيده شود از حيث كميت سه نوع است: كوتاه، بلند و كشيده.
هجاي كوتاه عبارت است از حرف بي صدا كه در پي آن حركتي كوتاه باشد. مانند: دو، تو، و آن را بدين شكل (U) نشان مي دهند.
هجاي بلند عبارت است از حرف بي صدا كه در پي آن حركتي كشيده (آ، او، اي، اي، او «ow») بيايد. مانند: جا، پي، مو، و آن را بدين شكل (-) نشان مي دهند.
هجاي كشيده كه آن را مركب گويند. عبارت است از سه حرف بي صدا كه پس از حرف نخستين يك حركت كوتاه يا كشيده بيايد. مانند: ساخت، پشت ورشت. يا دو حرف بي صدا كه ميانشان يك حركت كشيده بيايد. مانند: باز، روز. اين نوع هجاها در ضمن تركيب بيشتر به يك هجاي بلند و يك هجاي كوتاه تجزيه مي گرد و در هر كجا به تخفيف بيان شود (خاصه در آخر مصراع) چون جزء آخرشان به تلفظ در نمي آيد، يك هجاي بلند محسوب مي شود. (رجوع كنيد به عروض فارسي، ص 59) و مقاله ي كريستن سن در سال دوم مجله ي كاوه.
2-ويمند؛ سرحد نور و ظلمت و خط فاصل ميان اين دو عالم است كه دنياي مادي در آنجا به وجود آمد.
--------------------------------------------------------------------------------
شناخت شعر - ناصر الدين شاه حسيني
منبع: تبيان
|
|
|