هدف كلي. تناسب كيفيتي است حاصل از ادراك وحدتي در ميان اجزاي متعدد كه اگر در مكان واقع شود، آن را قرينه مي خوانند و اگر در زمان اتفاق افتد، وزن ناميده مي شود.
مي دانيم كه هر شعري با توجه به محتوا و حالت عاطفي اش به طور طبيعي پذيراي وزني سبك يا شاد و سنگين يا غم انگيز است. يعني شاعر خوب هرگز وزني را آگاهانه براي شعر خود برنمي گزيند، بلكه وزن شعر با محتواي آن هم زمان به او الهام مي شود. اكنون ما برآنيم تا عواملي را كه در پيدايش وزن هاي سبك يا شاد و سنگين يا غم انگيز موثرند، در اين نوشته به تفصيل بازنماييم.
عوامل موثر در چگونگي و حالت موسيقيايي وزن شعر پارسي عبارتند از :
يك) نسبت هجاهاي كوتاه به هجاهاي بلند :
اصولا در زبان فارسي واژگاني كه شماره ي نسبي هجاهاي كوتاه «شديد» در آن ها نسبت به هجاهاي بلند بيشتر باشد، حالت عاطفي شديدتر يا مهيج تري را به شنونده يا خواننده القاء مي كنند و به عكس، واژگاني كه شماره ي نسبي هجاهاي بلند «ضعيف» در آن ها نسبت به هجاهاي كوتاه بيشتر است، موجب حالت عاطفي ملايم تر و سنگين تري در مخاطب مي شوند. از آنجا كه ساختمان واژگان زبان فارسي به گونه اي است كه هجاهاي كوتاه آن كم تر از هجاهاي بلند است، معمولا زيادترين حد هجاهاي كوتاه نسبت به هجاهاي بلند در اوزان شعري نصف به نصف است. اينك براي نمونه دو وزن گوناگون را در ابيات ذيل با هم مقايسه مي كنيم
مُرده بُدم، زنده شدم؛ گريه بُدم، خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم
روزگارست اين كه گه عزت دهد، گه خوار دارد چرخِ بازيگر ازين بازيچه ها بسيار دارد
وزن نخست كه هر مصراع آن از چهار «مفتعلن» تشكيل شده، نسبت هجاهاي كوتاه به بلندش هشت به هشت است؛ اما وزن دوم در هر مصراع چهار «فاعلاتن» دارد كه اين نسبت در آن چهار به دوازده است؛ يعني هجاهاي بلند آن سه برابر هجاهاي كوتاه است. پس وزن نخست بايد تندتر و مهيج تر باشد و چنين است.
همچنين وزن «مُفتعِلُن، فاعِلُن، مُفتعِلُن، فاعِلُن» بيت :
آه كه درياي عشق بار دگر موج زد
وز دل من هرطرف چشمه ي خون برگشاد
با نسبت هجاهاي كوتاه به بلندِ شش به هشت تندتر و شادتر است از وزن «فاعلاتن، فاعلن، فاعلاتن، فاعلن» بيت :
گر به بستان بي تويم، خار شد گلزار ما
ور به زندان با توايم، گل برويد خار ما
زيرا نسبت هجاهاي كوتاه به بلند آن كمتر از بيت پيشين (يعني چهار به ده) است.
دو) ترتيب قرار گرفتن هجاهاي كوتاه و بلند :
ديديم كه هجاهاي كوتاه مانند آهنگ هاي تند، شاد و هيجان انگيزند؛ ولي آيا تنها همين عامل در حالت موسيقايي وزن دخالت دارد ؟ آيا زياد بودن شماره ي نسبي هجاهاي كوتاه هميشه و به طور يكسان وزني تند و شاد پديد مي آورد ؟ پاسخ اين سوال منفي است؛ اگر دو وزن ذيل را كه نسبت هجاهاي كوتاه به بلند، در هر دو، شش به هفت است، مورد توجه قرار دهيم، موضوع بهتر روشن مي شود :
دي سحري بر گذري گفت مرا يار شيفته و بي خبري، چند ازين كار ؟!
«مُفتعِلُن، مُفتعِلُن، مُفتعِلُن، فَعْ»؛
اي ستاره ها كه بر فراز آسمان بر جهان ما نظاره گر نشسته ايد !
«فاعِلاتُ، فاعِلاتُ، فاعِلاتُ، فَعْ».
مي بينيم كه علي رغم يكسان بودن نسبت هجاهاي كوتاه به بلند در هر دو، وزن بيت نخست، شاد و ضربي و رقص انگيز است؛ در حالي كه وزن بيت دوم، سنگين و غمناك به نظر مي رسد. پس عامل ديگري نيز در حالت موسيقايي وزن دخالت دارد و آن، ترتيب قرار گرفتن هجاهاي كوتاه و بلند است؛ زيرا در بيت نخست، ترتيب هجاهاي كوتاه و بلند به صورت دو هجاهاي كوتاه در ميان دو هجاي بلند است، ولي در بيت دوم، به طور متناوب، يعني يك هجاي بلند و يك هجاي كوتاه، يك هجاي بلند و يك هجاي كوتاه و اختلاف دو وزن تنها در همين عامل است.
مقايسه ي اين دو وزن با سه وزن زير كه در تعداد و نسبت هجاهاي كوتاه و بلند، با آن دو وزن يكسانند، بر نقش عامل ترتيب هجاهاي كوتاه و بلند در حالت موسيقايي وزن بيشتر تاكيد مي كند.
كو آنكه ز غم دست به جايي زدمي ؟ يا در طلب وصل تو راهي زدمي ؟
«مَفعولُ، مَفاعيلُ، مَفاعيلُ، فعَلْ» كه مساوي است با وزن :
«مُستفعِلُ، مُستفعِلُ، مستفعِلُ، فعْ»؛ اين وزن كه وزن اصلي رباعي است، وزني شاد و خوش است.
بنفشه رُسته از زمين به طرف كُهسار و يا گسسته حور عين ز زلف خود تار
«مَفاعِلُن، مَفاعِلُن، مَفاعِلُن، فَعْ»؛ اين وزن، ضربي و يكنواخت و نسبتا شاد است.
خُنك آن را كه به علم و به عمل هر شب به سراي اندر با فرش و ازار آيد
«فَعَلاتُن، فَعَلاتُن، فَعَلاتُن، فَعْ»؛ كه وزني سنگين است. چون در اين اوزان، نسبت هجاهاي كوتاه و بلند يكسان (يعني شش به هفت) است، با درنظر گرفتن ترتيب توالي هجاها، مي توان نتايج زير را گرفت :
1) هجاهايي كه داراي نظم هاي زيرند، شادند :
1. دو هجاي كوتاه ميان دو هجاي بلند«مُفتَعِلُن »؛
2. دو هجاي كوتاه بعد از هجاي بلند«مُستَفعِل »؛
3. هجاها متناوب و در آغاز هجاي كوتاه «مَفاعِلُن» .
2) هجاهايي كه داراي نظم هاي زيرند، سنگين و ناشادند :
1. دو هجاي بلند بعد از دو هجاي كوتاه «فَعَلاتُن »؛
2. هجاها متناوب و در آغاز هجاي بلند «فاعِلاتُ» .
به هر حال عامل «نظم» در حالت موسيقايي وزن بسيار تاثير دارد. براي بهتر دريافتن رابطه ي ترتيب هجاهاي كوتاه و بلند با حالت موسيقايي وزن، دو بيت زير را كه وزن آن ها متفاوت اما واژگان و مضمونشان يكسان است، در نظر مي گيريم :
يار ز من دل ربود، يار ز من رخ نهفت يار ز من جان بخواست، يار دل از من برُفت
ز من دل ربود يار، ز من رخ نهفت يار ز من جان بخواست يار، دل از من برُفت يار
شعر نخست كه بر وزن «مُفتَعِلُن، فاعِلُن، مُفتَعِلُن، فاعِلُن» است، بسيار تند و ضربي و سبك و شاد است و وزنِ بيت دوم «مَفاعيلُ، فاعِلُن، مَفاعيلُ، فاعِلُن»، سنگين تر و آرام تر است.
دو بيت زير كه نسبت هجاهاي كوتاه و بلند آنها يكسان (هردو هشت به هشت) است، نيز رابطه ي ترتيب هجاهاي كوتاه و بلند را با حالت موسيقايي وزن، به خوبي نشان مي دهند :
نه شبم، نه شب پرستم، كه حديث خواب گويم چو غلام آفتابم همه ز آفتاب گويم
صنما ! خرگه توام كه بسازي و بركـَني قلميم به دست تو كه تراشي و بشكني
وزن نخست «فَعَلاتُ، فاعِلاتُن، فَعَلاتُ، فاعِلاتُن» تند و پر جذبه است، ولي وزن دوم «فَعَلاتُن، مَفاعِلُن، فَعَلاتُن، مَفاعِلُن»، ضربه اي و مقطع با مضموني شاد و در عين حال با صلابت؛ زيرا در دو بيت فوق، اركان متفاوتند.
اهميت ترتيب هجاهاي كوتاه و بلند تا به آن پايه است كه وزن : «مَفعولُ، مَفاعيلُن، مَفعولُ، مَفاعيلُن» بيت :
كي شعر تر انگيزد خاطر كه حزين باشد يك نكته از اين دفتر گفتيم و همين باشد
با نسبت هجاهاي كوتاه به بلندِ چهار به ده، علي رغم مضمون حزن انگيزش، تندتر و شادتر است از وزن : «فَعَلاتُن، مَفاعِلُن، فَعَلاتُن، مَفاعِلُن» بيت :
صنما ! خرگه توام كه بسازي و بركـَني قلميم به دست تو كه تراشي و بشكني
كه نسبت هجاهاي كوتاه به بلندش هشت به هشت است.
سه) تغيير طولي مصراع ها :
با بررسي بيشتر درمي يابيم كه عامل ديگري نيز در تعيين حالت و كيفيت موسيقايي وزن، نقشي بسزا ايفا مي كند؛ چنان كه اين عامل، دو عامل پيشين را در اين موضوع تحت الشعاع خود قرار مي دهد و آن، چيزي جز تغيير طولي مصراع ها نيست. براي مثال اگر وزن «هزج مثمن سالم» را با «هزج مسدس سالم» مقايسه كنيم، مي بينيم كه اولي وزني شاد و خوش است و نيز كاربردي بيشتر دارد، ولي دومي چندان شاد نيست و كاربردي بسيار كم دارد.
1. وزن «هزج مثمن سالم»(مَفاعيلُن، مَفاعيلُن، مَفاعيلُن، مَفاعيلُن) :
به مژگان سيه كردي هزاران رخنه در دينم بيا كز چشم بيمارت هزاران درد برچينم
2. وزن«هزج مسدس سالم»(مَفاعيلُن، مَفاعيلُن، مَفاعيلُن) :
شب دوشينه در سوداي او خفتم وزان امروز با تيمار و غم جفتم
اين موضوع در مورد ديگر اركان عروضي مانند «فاعِلاتُن»، «مُستَفعِلُن» و «فَعَلاتُن» نيز صدق مي كند. به طور كلي وزن «مثمن سالم» از «مسدس سالم» خوش تر است.
رابطه ي طول مصراع ها با كيفيت موسيقايي وزن، در بحوري كه داراي اركاني گوناگون هستند، بيشتر محسوس است. مثلا وزن :«مَفعولُ، مَفاعِلُن، مَفاعيلُن، فَعْ» كه از گونه هاي وزن رباعي است، وزني خوش و نرم است :
از شمع سه گونه كار مي آموزم
مي گريم و مي گدازم و مي سوزم
حال اگر از آخر اين وزن يك هجا حذف كنيم، «مَفعولُ، مَفاعِلُن، مَفاعيلُن»، وزني سنگين و باصلابت مي شود :
اي خواجه ! جهان بس حيلي داند از غدر همي به جادوي ماند
ولي اگر از آخر آن دو هجاي بلند حذف كنيم «مَفعولُ، مَفاعِلُن، فَعولُن»، وزني تند و ضربي و شاد به دست مي آيد :
اي غره شده به پادشاهي ! بهتر بنگر كه خود كجايي
چنانكه مي بينيم در اين سه وزن، تغيير نسبت هجاهاي كوتاه به بلند بر تغيير طولي وزن، عاملي فرع است زيرا از وزن نخست يك هجا كاستيم، وزني خوش به وزني با صلابت و سنگين بَدَل شد، اما بار ديگر كه دو هجا كم كرديم، وزني تند و ضربي و شاد بدست آمد؛ حال آن كه اگر تغييرِ نسبت، عامل اصلي مي بود، مي بايست با حذف يك هجاي بلند ديگر، وزن سنگين تر مي شد.
بن نوشت ها :
رجايي، احمدعلي : پلي ميان شعر هجايي و عروضي، انتشارات قدس، 1355.
شفيعي كدكني، محمدرضا : موسيقي شعر، تهران : سخن، 1358.
شميسا، سيروس : عروض سال چهارم دبيرستان، 1359.
فرزاد، مسعود : مجموعه ي اوزان شعر فارسي، مجله ي خِرد و كوشش، دفتر چهارم، شيراز، 1349.
... : معيارالاشعار، تهران : 1320.
ناتل خانلري، پرويز : وزن شعر فارسي، تهران : انتشارات دانشگاه، 1345.
نجفي، ابوالحسن : «درباره ي طبقه بندي وزن هاي شعر فارسي»، مجله ي آشنايي با دانش، ش 7، فروردين 1359.
وحيديان كاميار، تقي : وزن و قافيه شعر فارسي، چاپ اول، تهران : مركز نشر دانشگاهي، 1367.
عبدالحميد اسماعيل پناهي
برگرفته از : شوراي گسترش زبان فارسي به نقل از فصلنامه ي «نامه ي پارسي» شماره 43 - 42.
تهيه وتنظيم : بخش ادبيات تبيان