تاريخ و زمان
دوشنبه 24 ارديبهشت 1403  
  جستجو
  بازديدها
تعداد بازديد از سايت: 1063498
تعداد بازديد اين بخش: 11850
در امروز: 2159
اين بخش امروز: 4

  داستان
آموزش داستان نويسي 15

نوشتن رمانتان را به تأخير نيندازيد
رمانها را چگونه مي نويسند؟ رمان نويسان چه جور آدمهايي هستند؟ مي توان زوجي جوان و تازه ازدواج كرده را با نويسنده اي كه دائم كار نوشتن رمانش را عقب مي اندازد مقايسه كرد. نو زوج جوان كارمندند و بچه مي خواهند اما موقع مناسبي براي بچه دار شدن نيست. اولين خواسته ي آنها امنيت اقتصادي است. امسال را با جشنهاي متعدد مي گذرانند. سال بعد ترفيع مي گيرند و حقوقشان اضافه مي شود. سالها مي گذرد.تا اينكه آنها صاحب مقامي شده اند، اما اگر زن بخواهد بچه دار شود بايد سر كار نرود. و قطع حقوق وحشتناك است: در اين موقيعت عاقلانه نيست كه بچه دار شوند.
نويسنده نيز كه نقد و بررسي، داستان كوتاه و داستانهاي واقعي مي نويسد، عملاً وقت رمان نويسي ندارد. دو، سه سالي مي گذرد. احساس مي كند هنوز به قدر كافي با فنون نويسندگي آشنا نيست. تاكنون هرگز مدتي طولاني به اثري نپرداخته است. حتماً ناشران از نويسندگان جديد استقبال نمي كنند و رمان او را نيز روي انبوهي از آثار بُنجل ديگر مي اندازد و رد مي كنند. در اين موقعيت رمان نويسي خطر كردن است. پس چگونه است كه هر سال رمانهاي اول بسياري از نويسندگان چاپ و منتشر مي شود.
نويسندگان اين رمانها مصلحت بيني را كنار گذاشته و استثنابيني را پيش گرفته اند. آنها خودشان را در برابر بدبيني والدين، تمسخر دوستان و ادعاي سرزنش بار جامعه كه مي گويد: «ما بيش از نيازمان نويسنده داريم» مجهز كرده اند. آنها به شخصيت، استعداد و مهارت خود ايمان دارند. با اين حال نويسندگاني كه اثرشان چاپ نشده، قلباً اميدوارند كه كسي دركشان كند و به كارشان ايمان بياورد. البته اگر هم كسي دركشان نكرد، آنها باز به نوشتن ادامه مي دهند چون نويسنده اند. و بالاخره زماني خواهد رسيد كه دنيا رمانهايشان را بخواند و آنها را به رسميت بشناسد. 


بلافاصله از «بازگشت به گذشته» استفاده نكنيد
در ابتداي رمان نبايد بلافاصله از بازگشت به گذشته استفاده كرد، چون مانع پيشروي رمان است. تا رمان كاملاً در زمان حال جا نيفتاده است نبايد حتي از يك بازگشت به گذشته هم استفاده كرد مگر اينكه قسمت عمده ي رمان در گذشته رخ داده باشد. چرا كه نويسنده در آغاز رمان هنوز وضعيتي در زمان حال به وجود نياورده تا باعث هيجان، هول و ولا و انتظار شود. نمي شود با عقب گرد اوليه، نقبي به زندگي حال و آينده شخصيت زد.

مثال (آغاز رمان): آلوين در حالي كه به كساني كه تابوت برنزي را در آمبولانس سياه رنگ مي گذاشتند نگاه مي كرد، چروكهاي كت و شلوار مشكي اش را صاف كرد. زنش در تصادمي مشكوك در گذشته بود. چهارده سال قبل: روزي را كه با زنش آشنا شد به ياد آورد. باران مي آمد. و سقف كتابخانه چكه مي كرد...
در مثال بالا، مانعي سر راه شروع رمان ايجاد شده است و خواننده مطالبي را راجع به فرد ناشناسي مي خواند.

برخي از معايبِ زود استفاده كردن از بازگشت به گذشته عبارتند از:
1- هدف از رجوع به گذشته استفاده از مصالحي همچون پس زمينه ها، درون نگري ها، ادراكها، انگيزه ها، شكستها و موفقيتهاي شخصيت است كه در روابط و درگيريهاي زمان حال وجود ندارد. اما قبل از استفاده از محتواي گذشته، بايد زمان حال وجود داشته باشد. 

2- تا وقتي خواننده نداند درگيري فعلي شخصيت چيست، علاقه اي به سر در آوردن از اتفاقات گذشته ندارد. خواننده مي خواهد بداند كه شخصيت واقعاً كيست؟ 

3- چون خواننده چيزي راجع به زندگي حال شخصيت نمي داند، نمي تواند اهميت حادثه زندگي گذشته شخصيت را ارزيابي كند. زيرا معياري براي مقايسه ندارد. و از خود مي پرسد: چرا دارم چيزهايي راجع به اين شخص مي خوانم؟ 

4- هنوز وضعيت زمان حال شكل نگرفته است. بنابراين نويسنده پس از تمام شدن بازگشت به گذشته، بايد به چه چيز زمان حال برگردد؟ و آيا خواننده نخواهد گفت كه: «آه، شروع داستان يادم نمي آيد؟» 

هدف نويسنده از قسمت آغازين رمان، شروع داستان با صحنه اي نمايشي، مهيج و زنده است. ضمن اينكه مي خواهد خواننده را به زندگي فعلي شخصيتها علاقه مند كند. فقط وقتي صحنه ي آغازين رمان قدرت پيشروي كافي داشته باشد بايد خطر كرد و داستان را مدتي به حال خود گذاشت و به گذشته بازگشت.
خواهرم روزالي خيلي خسته به نظر مي رسيد. مثل مادرمان كه هر روز چهارده ساعت در كارخانه ي كنسروسازي كار مي كرد و مجبور بود ما را بزرگ كند، شده بود. وقتي سنش از سي گذشت، مادر زمينگير شده بود، انگار هنوز دليلي براي زنده ماندن داشت. مثل كسي كه از فرط خستگي نمي تواند حتي گور خودش را پيدا كند، خودش را جلو مي كشيد ...

زاويه ديد اول شخص در داستان كوتاه
زاويه ديد اول شخص (در حالت ذهني) از نظر اينكه نويسنده سريعتر مي تواند از زمان حال به گذشته برود بر زاوايه ديد سوم شخص مزيت دارد. چرا كه در اين زاويه ديد ديگر نيازي به ايجاد فضايي براي استفاده از شيوه هاي غيرمستقيم نيست. خاطراتي كه از زبان اول شخص بيان مي شود طبيعي تر و صادقانه تر است.

مثال: خيابان تاريك بود. حباب سه تا تير چراغ برق شكسته بود. بوي خطر را مثل موقعي كه دسته ي چهارنفري دزدها به جري حمله كردند حس مي كردم. او را در راه آب انداخته بودند و آنقدر خون از او رفته بود كه مرده بود. دستهايم را از جيبم در آوردم و جلو رفتم.
خاطرات مثل نفسهاي شخصيت، به نحوي طبيعي از زبان اول شخص جاري مي شود. و مثل خاطرات سوم شخص تصنعي نيست. اما خواننده هيچگاه در روايت سوم شخص كاملاً حس نمي كند كه نويسنده خاطراتي را بيان كرده كه گزيده اي از تجربيات شخصيت است. ضمن اينكه خواننده همواره بر اين نكته واقف است كه نويسنده به طور متناوب يا از نام شخصيت و يا ضمير «او» استفاده مي كند، بنابراين لزومي ندارد دائماً نام شخصيت يا ضمير «او» را تكرار كند.

مثال: خيابان تاريك بود. سه حباب تير چراغ برق شكسته بود؛ (او) بوي خطر را مثل موقعي كه دسته ي چهارنفري دزدها به جري حمله كردند حس مي كرد. جورج دستانش را از جيبش بيرون كشيد و جلو رفت.
مزيت ديگر زاويه ديد اول شخص در اين است كه نويسنده به راحتي مي تواند از زبان شخصيت، گذشته ي او را افشا كند. و با وجود اينكه اين كار نوعي انتقال است، اما ظاهراً انتقالي صورت نمي گيرد.

مثال: خواهرم روزالي خيلي خسته به نظر مي رسيد. مثل مادرمان كه هر روز چهارده ساعت در كارخانه ي كنسروسازي كار مي كرد و مجبور بود ما را بزرگ كند، شده بود. وقتي سنش از سي گذشت، مادر زمينگير شده بود، انگار هنوز دليلي براي زنده ماندن داشت. مثل كسي كه از فرط خستگي نمي تواند حتي گور خودش را پيدا كند، خودش را جلو مي كشيد و بعد روي زمين ولو مي شد. ما در كلبه ي چوبي كثيفي زندگي مي كرديم. هميشه سرماخورده بوديم و دماغمان كيپ بود. موقع باد و بوران پنجره هاي كلبه مي لرزيد و مي شكست.

داستان كوتاه برخلاف رمان آنقدر طولاني نيست كه خواننده فراموش كند كه دارد نوشته هاي نويسنده اي را مي خواند. بنابراين خواننده راحت تر در داستان «من راوي» غرق مي شود تا در داستاني كه «او» تعريف مي كند. 

منبع: تبيان


تعداد بازديد اين صفحه: 178
خانه | بازگشت | ksguest (ksguest)

طراحی، پیاده سازی و اجرا توسط شبکه ملی مدارس ایران ( رشد )

www.roshd.ir Powered By Sigma ITID.