رمانهاي پيوسته شخصيتهايي همچون شرلوكهومز، جيمزباند، پريميسن و غيره را كه كاملا رشد خود را كردهاند و ديگر نبايد تغيير كنند، شخصيتهاي پيوسته (سريالي) مينامند. اگر شخصيتهاي پيوسته بر حسب ضرورت ماجراي داستان تغيير كنند، ارزش قهرماني آنها كم ميشود. و چون تبديل به افراد عادي ميشوند، ديگر باور كردني نيستند. شخصيتهاي پيوسته بايد كاملا برتر از آدمهاي معمولي باشند. برخي از ويژگيهاي كلي شخصيتهاي پيوسته از اين قرار است:
1- شخصيتهاي پيوسته بايد طرفدار هدفي كه معمولاً همه آن را خوب ميدانند باشند. حتي نقايص فردي آنها هم به نحوي شخصيتشان را كاملتر ميكند. ممكن است آنها مشروبخوار، عياش، معتاد و داراي سوابق جنايي هم باشند اما نبايد به لحاظ اجتماعي نقصي غيرقابل قبول داشته باشند. (مثلا با بچههايشان بدرفتاري كنند يا زنهاي شان را كتك بزنند و غيره.) هدف والاي آنها همه چيز را جبران و قهرماني آنها را تثبيت ميكند.
2- انگيزه گذشته آنها بايد محدود باشد. بدين معني كه در زندگي گذشته قهرمانها (مرد يا زن) بايد حداكثر يك اتفاق مصيبتبار (مثلا قتل وحشيانه يكي از اعضاي خانواده يا نامزد آنها) بيشتر رخ نداده باشد. و همان باعث شود تا آنها به تعقيب جنايتكاران بپردازند. نويسنده بايد اين سابقه مصيببار را فقط در يك صفحه از رمانش تشريح كند.
3- صحنه حوادث اختياري است. قهرمانهاي دولتي ميتوانند دائم السفر باشند. اما كارآگاههاي خصوصي اگر هم مسافرت كنند بايد هميشه به موطن خود بازگردند. و كلا بايد دستياري داشته باشند كه به نيابت از طرف آنها سفر كند. ماموران پليس بايد هميشه براي مسافرت از مقامات بالا كسب اجازه كنند و صورت مخارج سفرشان را گزارش كنند.
4- رمان بايد تركيبي از سه بخش شكست و پيروزي باشد. الف: اين بخش بايد چهار شكست و براي دستگرمي، يك پيروزي را تصوير كند. ب: در اين بخش قهرمان سه بار به طور جدي شكست ميخورد و يك بار پيروزياش صرفاً روايت ميشود. ج: و در بخش پاياني قهرمان شكست ميخورد و پيروزي وي غيرممكن به نظر ميرسد، اما به نحو بسيار حيرتانگيزي شكست وي به پيروزي درخشاني تبديل ميشود.
قهرمان (زن يا مرد) رمانهاي پيوسته هرگز نبايد بميرد يا چاق شود. چرا كه قرنهاست سليقه عمومي در اين مورد تغيير نكرده است. حتي آرتركنان دوبل نيز مجبور شد به خاطر عصبانيت خوانندگانش، ابر قهرمان خود شرلوكهومز را دوباره زنده كند. اگر شخصيت پيوسته بميرد، رمانهاي پيوسته نيز خاتمه پيدا ميكنند. اما اگر نويسنده اصلي رمانهاي پيوسته دارفاني را وداع گويد، ولي رمانهاي پيوسته او هنوز بين مردم محبوبيت داشته باشد، نويسندههاي ديگر شخصيت پيوسته او را دوباره زنده ميكنند. نويسنده وارث ميراث عظيمي از نوشتههاست. اينك قرنهاست كه نويسندگان، آثار ادبي- آن هم در هر شكلي و در باب هر موضوعي- خلق ميكنند. آنها منبع بيحد و حصري از محتواها، شخصيتها، موقعيتها و داستانها را در اختيار نويسندگان گذاشتهاند.96- بداعت صد درصد، غيرممكن است نويسنده نبايد جد وجهد كند تا اثرش بديع باشد، چون اين كار غيرممكن است. همه نوشتهها را قبلاً نوشتهاند. نويسنده وارث ميراث عظيمي از نوشتههاست. اينك قرنهاست كه نويسندگان، آثار ادبي- آن هم در هر شكلي و در باب هر موضوعي- خلق ميكنند. آنها منبع بيحد و حصري از محتواها، شخصيتها، موقعيتها و داستانها را در اختيار نويسندگان گذاشتهاند. و استفاده از آنها كاري غير اخلاقي يا نادرست نيست. فقط نبايد رونويسي كرد. اما ميتوان از مصالح جذاب آثار در تركيبها يا در دوران ديگري استفاده كرد، جنس آنها را تغيير داد (از زن به مرد و بالعكس) و آثار نويسندگان مختلف را با هم در آميخت. فكرها، خطهاي داستاني، شخصيتها، موقعيتها و فنون داستان جزو اموال عمومي است. به همين دليل هم نميتوان حق طبع افكار تجريدي را پرداخت. در غير اينصورت ديگر هيچ شبكه تلويزيوني و ناشري وجود نخواهد داشت. اگر مصالحي براي نوشتن در اختيار نداريد، به كتابخانه برويد و داستانهاي مجلات و كتابهاي مختلف را مرور كنيد. خلاصه رمانهاي مشهور و خلاصه طرح نمايشنامهها و حتي خلاصه داستان فيلمهاي قديمي را بخوانيد. اين كار غيراخلاقي نيست. ويليام شكسپير ، هنري فيلدينگ ، هنري جيمز، جورج برناردشو و اونوره دو بالزاك نيز از فكرها، داستانها، طرحها، شخصيتها و مفاهيم گذشتگان استفاده كردهاند. اين كار سرقت ادبي يا انتحال نيست. اين كار حتي اخذ و اقتباس موذيانه هم نيست. بلكه استفاده از ميراث ادبي است. چه بسا دير يا زود ديگران نيز از آثار و ميراث ادبي شما استفاده كنند.
منبع: تبيان
|