تاريخ و زمان
دوشنبه 24 ارديبهشت 1403  
  جستجو
  بازديدها
تعداد بازديد از سايت: 1063498
تعداد بازديد اين بخش: 11850
در امروز: 2159
اين بخش امروز: 4

  داستان
آموزش داستان نويسي 20

گفتگو و تغيير زاويه ديد
گفتگو در داستان كاربردهاي مختلفي دارد. صدايي ديدني است. اما اغلب كارش تبادل صرف اطلاعات در صحنه ي داستان نيست. بلكه مي تواند همزمان چندين كار انجام دهد؛ مثلاً حالت به وجود آمده ميان دو نفر را تشديد و به اتفاقات احتمالي آينده اشاره كند.
مثال (زن و شوهري دارند درباره ي مسائل مالي با هم جروبحث مي كنند): «اِلا، بس است ديگر، اينقدر سر پول مرا اذيت نكن! چه كار كنم؟ مي خواهي بروم دخل مشروب فروشي را بزنم؟ يا شايد پمپ بنزين را؟ گفتم كه، من فقط بدشانسي آوردم.»
«تو هيچ كارت درست نيست. تو آدم شكست خورده اي هستي. اما براي من مهم نيست چه كار مي كني. فقط غذاي روي ميز را تهيه كن و اجاره خانه را بده.»
در مثال بالا، علاوه بر افشاي ناسازگاري زن و شوهر و برخي از علل آن، خواننده را براي اتفاق احتمالي ديگري نيز آماده مي كند. مثلاً ممكن است شوهر از سر ناچاري دست به جنايتي بزند. و طبعاً اگر اين اتفاق رخ دهد، ديگر خواننده غافلگير نمي شود. چرا كه نويسنده انگيزه ي شخصيت را پيشاپيش فاش كرده است. و نيز در صورتي كه وي پولي از مشروب فروشي سرقت كند، خواننده آن را باور مي كند.
گفتگو در داستان كاربردهاي مختلفي دارد. صدايي ديدني است. اما اغلب كارش تبادل صرف اطلاعات در صحنه ي داستان نيست.همچنين از گفتگو مي توان براي تغيير زاويه ي ديد، سرعت و لحن نثر داستان استفاده كرد.

مثال: وي يك دمدمي مزاج است. جملاتي كه به كار مي برد، لطيف و كمي بلند است. مادر او زني واقع بين، عادي، و جملاتش كوتاه و مقطع است. «مادر، من خيلي تنها هستم. احساس سردرگمي و سرگرداني مي كنم. مي داني، احساس يك جور بي هدفي»«ويكي، تكاليف مدرسه ات را بنويس. دارد دير مي شود.» «چطور مي تواني وقتي روح من به فغان درآمده، از مدرسه صحبت كني؟»
مادرش در ماشن لباس خشك كني را محكم بست و با قدمهاي بلند از اتاق بيرون رفت. فكر كرد: «اين بچه مرا فرسوده مي كند. وقتي جوانتر بودم هيچكس را تحمل نمي كردم.»
در مثال بالا، نويسنده زاويه ديد و يكي را تغيير داده و از زاويه ديد مادرش استفاده كرده است. به علاوه سرعت آهسته داستان را نيز تند و ضمن افشاي شخصيت و نگرش وي، اشاره ي كوتاهي نيز به گذشته ي مادر كرده است.


احساساتي نويسي
هنگام نوشتن اولين اثر، بايد تا حدودي تند و احساساتي (ملودراماتيك) نوشت. ملودرام (نوشته ي تند و احساساتي)، درامي (نمايشي) اغراق آميز و واقعيتي زرق و برق دار و تقريباً دگرگون شده است. با اين حال نويسنده به كمك همين زندگي اغراق آميز، به ژرفنا و ظرايف محتواي داستانش دست مي يابد. ظرايف را نمي توان به راحتي درك كرد و ژرفنا نيز در اثر، نهفته است و اغلب خود نويسنده بايد آنها را به نحوي آشكار كند.
ارزش احساساتي نويسي را مي توان با تجسم بازي بازيگران تئاتر بهتر درك كرد. بازيگران در صورتي كه بخواهند اعمال و رفتار خود را براي تماشاگراني كه در انتهاي سالن نمايش نشسته اند به نمايش بگذارند، بايد در حركات و حالتهاي صورتشان اغراق كنند. اما هنگامي كه همين بازيگران بخواهند در فيلمي بازي كنند، ديگر نمي توانند به صورت اغراق آميز بازي كنند. زيرا دوربين و دستگاه صدابرداري كوچكترين حالت و صدا را ثبت و ضبط مي كنند؛ و بازيگران در صورت اغراق، گويي ادا در مي آوردند. اما موقعي كه آنها بازي صحنه اي خود را با بازيگري در فيلم تطبيق دادند، از هنرپيشه هايي كه تجربه ي بازيگري در تئاتر ندارند، بهتر بازي خواهند كرد.
احساساتي نويسي شبيه اغراق در تئاتر است اما نويسنده بعداً و هنگام بازنويسي اجتناب ناپذير اثر خويش، در ميان مطالب فراوان و اغراق آميز، مصالح مورد نياز را براي ارائه تصوير باور كردني از زندگي خواهد يافت. در حقيقت شايد اين مصالح بدون ارائه مطالب زرق و برق دار، تند و احساساتي نهفته باقي بماند و ظرايف ناديده انگاشته شود.
ارزش احساساتي نويسي را مي توان با تجسم بازي بازيگران تئاتر بهتر درك كرد.اگر نويسنده قبل از مكتوب كردن محتوا، آن را در ذهنش ويراستاري كند، صرفاً نكات مهم منبع خلاقيتش را روي كاغذ خواهد آورد. چون ابتدا محتوا به وجود مي آيد و سپس نويسنده آن را ويراستاري مي كند. 


نوشتن در لابلاي خطوط تاريخ
صحت وقايع تاريخي نبايد مانع كار نويسندگانِ رمان تاريخي شود. نويسنده از واقعيتهاي تاريخي استفاده مي كند تا ابداعات ادبي خود را زينت دهد. ضمن اينكه نويسندگانِ حرفه ايِ اين نوع رمان هميشه داستان خود را در لابلاي وقايع ثبت شده ي تاريخي مي گنجانند.

مثال: در سال 1724 ميلادي چارلز امپراتور ششم اتريش با صدور امريه اي از جانشين خاندان سلطنت حمايت كرد. بوربونهاي اسپانيولي و فرانسوي به دختر بزرگ چارلز ماريا ترزا كه وارث سلطنت اتريش بود اعتراض كردند. در سال 1740 پس از مرگ چارلز، بوربونها به اتريش حمله كردند و جنگ جانشيني سلطنت اتريش آغاز شد و هشت سال به طول انجاميد.
مثال فوق بيانگر واقعيتهاي تاريخي است و اسناد، يادداشتها و مدارك بسياري صحت آن را اثبات مي كند. اين واقعيتها به جاي اينكه مانع كار باشند، چارچوب خوبي براي انواع رمانها (پرماجرا، جنايي، خيالي، عاشقانه، جنگي وغيره) هستند. 

رمان عاشقانه: ماريا ترزا با دوك مكار فرانسوي روابط عاشقانه دارد. دوك سعي مي كند او را ترغيب كند تا با تمايل تعصب آميز امپراتور براي حفظ و تداوم سلطنت در خاندانش، مخالفت كند. و ترزا به خاطر خاندانش، روابطش را با وي قطع مي كند.
رمان پرماجرا: امپراتور چارلز در حال احتضار است. قرار است ماريا ترزا جانشين او شود. وي عاشق فرانسيس لورن است. فرانسويها و اسپانيوليها افرادي را مي فرستند تا او را ترور كنند. فرانسيس كه با تمام وجود عاشق مارياست، با قهرمانيهايش مانع كار آنها مي شود و با ماريا ازدواج مي كند.
نويسنده رمان تاريخي از واقعيتهاي تاريخي به عنوان پس زمينه اثرش استفاده مي كند تا زمان و مكان داستانش واقعي باشد و بيشتر به جاي استفاده از تاريخ واقعي و مشهور، تاريخ را تحليل مي كند. رمان تاريخ به واقعيتهاي تاريخي متكي نيست واقعيتهاي تاريخي اثر او حوادثي مشهور و پشتوانه ي داستانش هستند. تنها نكات مسلم تاريخي در اثر او، تاريخ رويدادها، نوع حوادث و نام اشخاص ثبت شده در تاريخ است اما علت رويدادها، ادامه ي وضعيت و نتيجه ي حوادث همه نسبي اند. و نويسنده با داستانش، آنها را تحليل مي كند. 

منبع: تبيان


تعداد بازديد اين صفحه: 141
خانه | بازگشت | ksguest (ksguest)

طراحی، پیاده سازی و اجرا توسط شبکه ملی مدارس ایران ( رشد )

www.roshd.ir Powered By Sigma ITID.